گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر قران مهر
جلد هجدهم
بخش پنجم: سوره ي زخرف




اشاره
اثبات توحید و نفی فرشتهپرستی اهمیت نبوت و بیان سرگذشت ابراهیم علیه السلام و موسی علیه السلام معادگرایی اهمیت قرآن و
خردورزي در مورد آن ، ص: 323
اول: سیماي سورهي زخرف
اشاره
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداي گستردهمهرِ مهرورز
کلیات
سورهي زخرف در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرود آمد و داراي 89 آیه، 833 کلمه و 3400 حرف است. این سوره
و در اواخر اقامت پیامبر صلی الله علیه (« دخان » شوري و قبل از سورهي » شصت و دومین سوره در ترتیب نزول است (بعد از سورهي
به معناي « زخرف » و آله در مکه فرود آمد، اما در چینش کنونی قرآن، چهل و سومین سوره به شمار میآید. تنها نام این سوره
زینت و زیور است و سبب نامگذاري آن آیهي 35 این سوره است که از زینتها و جلوههاي مادي و فریبندهي دنیا سخن میگوید.
در مورد فضیلت تلاوت این سوره از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت شده که هر کس سورهي زخرف را قرائت کند، از
و ... تذکر: «1» کسانی است که در روز قیامت به این خطاب، مخاطب میشود: اي بندگان من! امروز نه ترسی بر شماست و نه غمی
صفحه 103 از 132
این آثار سورهها براي کسانی است که مفاهیم و خطابهاي سوره را بخوانند و در آن تدبّر و سپس طبق آن عمل کنند؛ در این
صورت است که آنان واقعاً مخاطب این نداها و این سوره هستند. ، ص: 324
ویژگی ها
دار است. « حم » از سورههاي
اهداف
هدفهاي اساسی سورهي زخرف عبارتاند از: 1. اثبات توحید؛ 2. اشارهاي به معاد؛ 3. بیان اهمیت قرآن و نبوت پیامبر اسلام صلی
الله علیه و آله.
مطالب
.2 ؛(12 - مهمترین مطالبی که در سورهي زخرف مطرح شدهاند عبارتاند از: الف) عقاید: 1. بیان دلایل توحید (در آیات 10
3. بیان مسألهي معاد و پاداش مؤمنان و سرنوشت شوم کافران (در ؛( مبارزه با شرك و دختر خدا نامیدن ملائکه (در آیات 16 و 19
5. اشاراتی به رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ؛( 4 و 43 - 4. تأکید بر اهمیت قرآن و حفظ آن (در آیات 2 ؛(41 - آیات 38
.2 ؛(28 - (در آیهي 23 و ...) ب) اخلاق: اندرزها و پندهاي کلی. ج) داستانها: 1. بیان سرگذشت ابراهیم علیه السلام (در آیات 26
- 3. اشارهاي به سرگذشت عیسی و بشر بودن او علیه السلام (در آیات 57 ؛(56 - بیان سرگذشت موسی علیه السلام (در آیات 46
2. بیان برخورد نامطلوب جاهلان با قرآن (در ؛(24 - 65 ). د) مطالب فرعی: 1. سرزنش تقلید کورکورانه از پدران (در آیات 22
4. در هم کوبیدن ؛( 3. مبارزه با خرافاتی همچون تنفّر از دختران (در آیهي 17 آیهي 31 )؛ ، ص: 325
22 و ...)؛ 5. تهدید - ارزشهاي باطل که بر جامعه بی ایمانی حاکم بود و بیان ارزشهاي والاي انسانی و اسلامی (در آیات 16
.8 ؛( 7. قرآن کریم را عربی قرار داد تا تفکّر کنید (در آیهي 3 ؛( 6. گزارش تقسیم ارزاق (در آیهي 32 ؛(76 - مجرمان (در آیات 74
10 . زیور دوستی، صفت غالب ؛( 9. هشدار در مورد شیطان (در آیات 26 و 36 ؛( زمین همچون بستري آرام است (در آیهي 10
زنان (در آیهي 18 ). *** ، ص: 327
دوم: محتواي سورهي زخرف
خردورزي از اهداف قرآن
قرآن کریم در آیات اول تا چهارم سورهي زخرف به روشنگري، محل والا و عربی بودن قرآن و لزوم خردورزي در آن اشاره
4. حم* وَالْکِتَبِ الْمُبِینِ* إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ* وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَبِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ حا، میم. - میکند و میفرماید: 1
سوگند به کتاب روشنگر! که ما آن را خواندنی عربی (: واضح) قرار دادیم، تا شاید شما خردورزي کنید. و قطعاً، در نوشتهي اصلی
(: علم الهی) نزد ما بلندمرتبهاي حکمتآمیز است. نکتهها و اشارهها: 1. در مورد حروف مقطعهي قرآن کریم در آغاز سورههاي
بقره و آل عمران مطالبی بیان شده. این حروف یا اسراري بین خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و یا نشان دهندهي آن است که قرآن
با تمام عظمت و اعجازش از همین حروف معمولی ساخته شده و شاید از همین روست که بلافاصله پس از این حروف به عظمت
براي اشاره به دور است. این تعبیر اشاره به عظمت قرآن است؛ یعنی قرآن آنچنان والا و بلند « تلک » .2 «1» . قرآن اشاره شده است
صفحه 104 از 132
در اصل به معناي جدا « مبین » است که گویی در اوج آسمانهاست و باید براي رسیدن به آن تلاش وسیعی انجام گیرد. 3. تعبیر
، ص: 328 قرآن کریم «2» . باشد « روشنگر » کردن دو چیز است و در این جا میتواند به معناي روشن و
هم آیات روشنی دارد که همهي انسانها میتوانند با تفکّر و تدبّر آنها را درك کنند و هم آیات روشنگري دارد که حقایق هستی
در اصل به معناي نشانه است و در اصطلاح به قسمتهاي کوچک و بزرگ از « آیه » . و قوانین زندگی بشر را بیان میکند. 4
. سورههاي قرآن گفته میشود و از آن رو به آنها آیه گفته میشود که نشانههاي فرستندهي قرآن یعنی پروردگار جهانیان است. 5
در اصل به معناي سخن روشن، واضح و فصیح است و در این جا ممکن است به همین معنا و یا به معناي لغت عربی باشد. « عربی »
6. در این آیه به یکی از حکمتهاي عربی بودن قرآن اشاره شده است، اما در مجموع میتوان دلایل زیر را براي نزول قرآن به «1»
زبان عربی یادآور شد: الف) زبان عربی، داراي گسترهي لغات و عمق زیادي است، به طوري که به خوبی میتواند مفاهیم و
ریزهکاريهاي اعجازآمیز وحی الهی را بنمایاند. زبانهاي دیگر به خوبی از عهدهي این رسالت برنمیآمدند. ب) پیامبر اسلام صلی
الله علیه و آله در جزیرة العرب به رسالت برانگیخته شد و مردم آن سامان عرب زبان بودند و پیامبر هر قوم وقتی به خوبی میتواند
مردم را به آیین خود جذب کند که به زبان همان مردم سخن بگوید؛ پس لازم بود که وحی الهی به زبان عربی فرود آید تا هستهي
اصلی آیین اسلام را گرد پیامبر صلی الله علیه و آله جمع کند و زمینهي نفوذ آن را به سایر کشورها آماده سازد. ج) عربی بودن با
هر چه در الفاظ آیات «2» . آن همه ظرفیت زبان و ریزه کاريها و زیباییهاي رساي قرآن زمینهساز تفکّر و تعقّل در قرآن است
قرآن بیشتر تفکر کنیم، مطالب تازهاي به دست میآید و هر چه تفسیرهاي جدیدي از قرآن نوشته شود باز هم تفسیر جدیدي
7. از امام رضا علیه السلام روایت شده که شخصی از امام صادق علیه السلام ، ص: 329 «3» . میطلبد
پرسید: چرا هر چه قرآن درس داده میشود و نشر مییابد، باز هم تازه است؟ حضرت فرمودند: چرا که خداي تبارك و تعالی قرآن
را براي یک زمان خاص و مردم یک عصر قرار نداده است، بلکه آن تا روز رستاخیز در هر زمانی جدید و نزد هر گروهی تازه
8. قرآن به زبان عربی است و خدا از ما خواسته است که در آیات آن تدبّر و تفکر کنیم؛ از این رو بر هر مسلمانی لازم «1» . است
است که عربی را بیاموزد و کلید فهم وحی و حقایق قرآن را به دست آورد. 9. در قرآن کریم ده بار بر عربی بودن آن تأکید شده
است و این پاسخی است به کسانی که پیامبر صلی الله علیه و آله را متهم میکردند که قرآن را از یک فرد غیرعرب یاد گرفته است.
10 . آیهي فوق به این مطلب مهم اشاره دارد که هدف نزول قرآن تنها روخوانی و قرائت و حفظ آیات آن نیست، بلکه همهي اینها
مقدمات هدفی والاتر است؛ یعنی هدف نهایی، تعقّل و درك آیات قرآن است، درکی نیرومند که انسان را با تمام وجود به سوي
به معناي مادر و اساس کتاب است که در این جا مقصود لوح محفوظ یا علم الهی است و به « امّ الکتاب » . عمل فرا میخواند. 11
«2» . خاطر آن بدین اسم نامگذاري شده است که علم الهی، اصل کتابهاي آسمانی است که همگی از آنچه نسخه برداري میشود
12 . در این آیات سه صفت نزد خدا بودن، بلندمرتبه بودن و حکیم بودن براي قرآن آورده شده است؛ یعنی قرآن منزلتی بلند دارد
که عقلهاي ، ص: 330 انسانی در علم الهی بدان دست نمییابد، ولی خدا آن را به زبان عربی نازل
«1» . کرد تا در دسترس عقل بشر قرار گیرد و اکنون که نازل شده است اگر در آن تفکّر کنید، به مطالب عالی آن دست مییابید
بودن قرآن، یا آن است که استوار و محکم و غیر مجزاست، یعنی قرآن در علم الهی به صورت آیات و « حکیم » 13 . مقصود از
و انسان را از برخی «2» سورههاي مجزا نبوده است. و یا منظور آن است که قرآن کتابی حکمتآمیز و آیات آن حکیمانه است
. کارها و گفتارهاي ناپسند منع میکند. آموزهها و پیامها: 1. قرآن کتابی با عظمت است که آیات آن روشن و روشنگر است. 2
قرآن کتابی خواندنی، بلندمرتبه و حکیمانه است که راه زندگی بشر را روشن میکند. 3. قرآن عربی را بخوانید و خردورزي کنید
(تا به مطالب عالی آن پی ببرید). 4. هدف نزول قرآن خردورزي انسان است. 5. این قرآن، عکسی از نسخهي اصلی است که در
علم الهی جایگاهی بلند و استوار دارد. *** قرآن کریم در آیات پنجم تا هشتم سورهي زخرف به روش همگون مخالفان در طول
صفحه 105 از 132
8. أَفَنَضْ رِبُ عَنکُمُ الذِّکْرَ صَ فْحاً أَن کُنتُمْ قَوْماً مُّسْرِفِینَ* - تاریخ در ریشخند پیامبران، و هلاکت آنان اشاره میکند و میفرماید: 5
وَکَمْ أَرْسَلْنَا مِن نَبِیٍّ فِی الْأَوَّلِینَ* وَمَا یَأْتِیِهم مِن نَبِیٍّ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ* فَأَهْلَکْنَا أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشاً وَمَ َ ض ی مَثَلُ الْأَوَّلِینَ تفسیر قرآن
مهر جلد هجدهم، ص: 331 و آیا (قرآنِ) یادآور را از شما کاملًا بازگیریم، به خاطر اینکه گروهی اسرافکارید؟! و چه بسیار
پیامبرانی در [میان پیشینیان فرستادیم؛ و هیچ پیامبري به سراغ آنان نیامد، مگر اینکه او را ریشخند میکردند. و کسانی را که از این
(مشرك) ها سختتر بودند هلاك کردیم؛ و مثال پیشینیان گذشت. نکتهها و اشارهها: 1. سنت خدا آن است که حتی اسرافکاران
را از هدایت قرآن محروم نمیسازد، بلکه قرآن را در اختیاز همگان میگذارد تا هر کس خواست از نور آن استفاده کند و به راه
سعادت گام نهد و هر کس نخواست آگاهانه گمراهی را پیشه سازد تا حجّت بر او تمام شود. 2. مقصود از اسراف در این آیه،
هرگونه زیادهروي و تجاوز از حدود و قوانین الهی است، که شرك و مخالفت با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از نمونههاي این
اسرافکاري است؛ یعنی ما از فرستادن قرآن به خاطر اسرافکاري و مخالفت شما دست برنمیداریم. 3. اقوام پیشین نیز با پیامبرانشان
مخالفت و آنها را ریشخند میکردند، ولی باز هم سنت خدا آن بود که آنان را از هدایت خویش محروم نمیساخت. 4. فرجام
ریشخند رهبران الهی هلاکت است و برخی از اقوام پیشین به همین علت عذاب شدند. 5. مخالفان اسلام به سرنوشت اقوام پیشین
بنگرند که چگونه در اثر مخالفت با پیامبران نابود شدند؛ اقوامی همچون قوم فرعون، عاد و ثمود که از مشرکان مکه قويتر بودند.
آري؛ اینها داستانهاي واقعی اقوام پیشین است حال نوبت مخالفان اسلام است که راه خود را انتخاب کنند و اگر به مخالفت ادامه
. دهند مسلماً به سرنوشت اقوام هلاك شدهي پیشین گرفتار میشوند. ، ص: 332 آموزهها و پیامها: 1
خدا (آنقدر به بندگانش لطف داردکه) هدایت خویش را از اسرافکاران و مخالفان پیامبران نیز دریغ نمیدارد. 2. روش مخالفان
پیامبران در طول تاریخ همسان بود و همگی به ریشخند پیامبران میپرداختند. 3. از فرجام هلاکتبار ریشخندکنندگان رهبران الهی
عبرت بگیرید. 4. رهبران و مبلغان دینی منتظر ریشخند مخالفان باشند. *** قرآن کریم در آیهي نهم سورهي زخرف به آفرینشگري
خدا و اعتراف مخالفان بدان اشاره میکند و میفرماید: 9. وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ و
«. خداي) شکستناپذیر دانا آنها را آفرید ) » : حتماً میگویند «؟ چه کسی آسمانها و زمین را آفرید » : اگر از آن [مشرك ها بپرسی
نکتهها و اشارهها: 1. آیات 25 سورهي لقمان و 38 سورهي زمر و 61 سورهي عنکبوت مشابه این آیهاند که معمولًا در مورد مشرکان
است که شرك در عبادت داشتند؛ یعنی خدا را به عنوان خالق جهان میشناختند و توحید در خالقیت را قبول داشتند، ولی بتها را
میپرستیدند و آنان را مایهي نزدیکی به خدا و شفاعتگر خود میدانستند. 2. کافران و مشرکان نیز بر اساس فطرت توحیدي خود،
خدا را به عنوان خالق جهان میشناسند و میدانند که این جهان با عظمت نمیتواند خود به خود به وجود آمده باشد، ولی باز هم
لجاجت میکنند و به سراغ پرستش غیر خدا میروند. 3. خلقت آسمانها و زمین، پرتوي از توانایی شکستناپذیر و علم بیکران
. الهی است که بدون آن دو نمیتوان جهانی با این عظمت آفرید. ، ص: 333 آموزهها و پیامها: 1
مخالفان، خدا را میشناسند (ولی لجاجت میکنند). 2. در آفرینش آسمانها و زمین مطالعه کنید تا به توانایی و علم خدا پی ببرید.
*** قرآن کریم در آیات دهم و یازدهم سورهي زخرف به نشانههاي خدا در صحنهي زمین و آسمان و نمونهي معاد اشاره میکند
و میفرماید: 10 و 11 . الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَجَعَلَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ* وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ
بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ تُخْرَجُونَ (همان) کسی که زمین را براي شما بستري (براي استراحت) قرار داد و براي شما راههایی در آن قرار داد،
تا شاید شما راهنمایی شوید. و (همان) کسی که از آسمان آبی به اندازه فرو فرستاد و به وسیلهي آن سرزمین مرده را زنده کردیم؛
گهواره) اشاره دارد که زمین با حرکتهاي وضعی و ) « مهد » این چنین (از گورها) بیرون آورده میشوید. نکتهها و اشارهها: 1. تعبیر
. و این امنیت و آرامش یکی از نعمتها و نشانههاي خداست. 2 «1» انتقالی سرسامآور خود، باز هم آرام و محل استراحت شماست
در این آیات به نعمت راههاي خشکی و دریا و چینخوردگیهاي طبیعی آنها اشاره شده است که انسان میتواند راه خود را از
صفحه 106 از 132
در این آیه یا « هدایت » . میان کوهها و تپهها و بیابانها و دریاها بیابد و از کوههاي سربه فلک کشیده عبور کند و به مقصد برسد. 3
به معناي راهیابی در خشکی و دریاست و یا به معناي خداشناسی و هدایت یافتن به وسیلهي دیدن نشانههاي خدا در صحنهي
و حیاتبخشی آن اشاره شده «1» 4. در این آیات به نزول باران از جوّ زمین ، ص: 334 «2» . طبیعت
به معناي اندازهي معین است؛ یعنی نظام خاصی « قدر » . است؛ یعنی زمینهاي مرده به وسیلهي نزول باران زنده و سرسبز میشوند. 5
بر بارش باران حاکم است و کم و زیاد شدن آن بر اساس علم و حکمت است و اگر در جایی کم میبارد یا سیلاب به راه میافتد
براي آزمایش انسانها و بر اساس مصلحت و حکمت است. هر چند خدا به انسان عقل و هوشی داده که میتواند با پیشبینیهاي
لازم از زیانهاي باران جلوگیري کند. 6. در این آیه زنده شدن گیاهان به وسیلهي باران را نمونهاي از رستاخیز مردگان معرفی
میکند، یعنی نفخهي صور و بانگ شیپور قیامت همچون بارانی است که به اجسام مردهي انسانها میخورد و همه را به جنب و
جوش میآورد و زنده میسازد. آموزهها و پیامها: 1. در چینخوردگیها و آرامش زمین مطالعه کنید و خداشناس شوید. 2. با
مطالعه در نزول نظاممند باران خداشناس شوید. 3. با مطالعه در باران حیاتبخش، نمونهاي از معاد را ببینید. 4. مطالعه در طبیعت،
انسان را به خداشناسی و معادشناسی رهنمون میشود. *** قرآن کریم در آیات دوازدهم تا چهاردهم سورهي زخرف با بیان
نشانههاي خدا در زوجیت، دریانوردي و سوارکاري، به وظیفهي انسان در مورد این نعمتها اشاره میکند و میفرماید: تفسیر قرآن
14 . وَالَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ الْفُلْکِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ* لِتَسْتَوُوا عَلَی ظُهُورِهِ ثُمَّ -12 مهر جلد هجدهم، ص: 335
تَذْکُرُوا نِعْمَۀَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ* وَإِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ و (همان) کسی که
همهي آن زوجها را آفرید و براي شما از کشتیها و دامها، آنچه سوار میشوید قرار داد. تا بر پشت آن (ها) قرار گیرید؛ سپس
منزّه است کسی که این را براي ما رام ساخت! و [ما] » : هنگامی که بر آن قرار گرفتید، نعمت پروردگارتان را به یاد آورید و بگویید
نکتهها و اشارهها: 1. در این «. براي (رام ساختن و نگهداري) آن توانا نبودیم؛ و قطعاً، ما فقط به سوي پروردگارمان باز میگردیم
آیات به نشانههاي خدا در آفرینش گیاهان و حیوانات گوناگون و جفتهاي زیباي آنان و نیز دریانوردي و سوارکاري اشاره شده
به معناي جفتها و نیز به معناي اصناف و « ازواج » . است که همهي اینها از نعمتها ونشانههاي خداست که سپاس او را میطلبد. 2
. و یا تمام موجودات گوناگون هستند که قانون زوجیت بر آنها حاکم است. 3 «1» انواع میآید که در این جا مقصود انواع حیوانات
کشتیها و حیوانات باربر از نعمتهاي بزرگ خدا هستند که در اختیار بشر گذاشته شدهاند که در گسترش زندگی و سرعت در
رفت و آمد و حمل بارهاي سنگین بسیار مفیدند و اصولًا بشر در طراحی اتومبیلها و وسایل نقلیهي امروزي نیز از همین حیوانات
الهام گرفته است. 4. هدف آفرینش این مرکبها یادآوري نعمت خداست تا انسان به یاد پاکی و بیعیب و نقص بودن خدا بیفتد و
متوجه شود که خودش چقدر ناتوان است که اگر خدا این حیوانات را رام او نسازد و باد و آب دریا را آرام نکند؛ انسان نمیتواند
5. در هنگام سوارکاري به یاد داشته باشید که شما ناتوان در حفظ و آرام «2» . بر آنها سوار شود و آنها را حفظ و نگهداري کند
کردن آن هستید. شاید بتوان از این مطلب استفاده کرد که در رانندگی احتیاط کنید و به یاد خدا باشید. تفسیر قرآن مهر جلد
هجدهم، ص: 336 یعنی هنگام سوار شدن برمرکبها به یاد خدا و نعمتهاي او باشید و مغرور و غافل نشوید و در زرق و برق دنیا
فرو نروید و وسیلهي نقلیهي خود را وسیلهي فخرفروشی و سرکشی و غفلت از خدا و معاد قرار ندهید و هنگام انتقال از مکانی به
مکان دیگر به یاد انتقال از دنیا به آخرت باشید. 7. در حالات پیامبر صلی الله علیه و آله حکایت شده که ایشان هرگاه پاي خود را
الحمد لله علی کل حال، » : و هرگاه بر مرکب استقرار مییافتند میفرمود « بسم اللَّه » : در رکاب مرکب میگذاشتند میفرمودند
و در برخی احادیث روایت شده که هر کس در هنگام «1» .« سُبْحَ انَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ* وَإِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ
البته روشن است که این محافظت «2» . سوار شدن بر مرکب این قسمت از آیه را بخواند به خواست خدا آسیبی به او نخواهد رسید
الهی مشروط به هوشیاري و تدبیر و شرایط و مقدمات لازم دیگري است که خود انسان باید رعایت کند. آموزهها و پیامها: 1. با
صفحه 107 از 132
مطالعه در زوجیّت موجودات و دریانوردي و سوارکاري، خداشناس شوید. 2. در هنگام دریانوردي و سوارکاري، به یاد خدا و
نعمتهاي او باشید. 3. در هنگام سواري، به یاد خداي بیعیب و ناتوانی خودتان باشید (و احتیاط کنید). 4. هدفِ سوارکاران، الهی
باشد. 5. در هنگام استفاده از وسایل نقلیه، به یاد نقل مکان به آخرت باشید. *** ، ص: 337
دختر ستیزي جاهلان
قرآن کریم در آیات پانزدهم تا هجدهم سورهي زخرف به بطلان عقاید خرافی و شركآمیز مشرکان اشاره میکند و میفرماید:
18 . وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنسَانَ لَکفُورٌ مُّبِینٌ* أَمِ اتَّخَ ذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْ فَاکُم بِالْبَنِینَ* وَإِذا بُشِّرَ أَحَ دهُم بِمَا ضَ رَبَ -15
لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ* أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَۀِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ و (مشرکان) براي او از بندگانش جزئی
قرار میدهند، مسلماً انسان بسیار ناسپاسی آشکار است. آیا از آنچه میآفریند، دختران را (براي خود) برگرفت وشما را به (داشتن)
پسران ویژه ساخت؟! و هنگامی که یکی از آن (مشرك) ها به چیزي مژده داده شود که براي (خداي) گستردهمهر مثل میزنند،
چهرهاش سیاه گردد؛ در حالی که او خشم شدید (خود) را فرو برد. و آیا کسی را که در زیور پدید آمده (و پرورش یافته،) و او در
کشمکش (ها، بیان) روشنگر ندارد (فرزند خدا میخوانید)؟! نکتهها و اشارهها: 1. در این آیات به عقاید خرافی مشرکان و بطلان
آنها اشاره شده است؛ یعنی عقاید آنان را طوري بیان کرده که خرافه بودن و غیر قابل پذیرش بودن آنها روشن شده است. 2. تعبیر
بیانگر آن است که مشرکان فرشتگان را فرزندان خدا میشمردند، فرزندي که جزئی از وجود پدر است. ونیز مشرکان، « جزء »
«1» ؛ خود گویاي بطلان این عقاید شركآمیز است « جزء » فرشتگان را جزئی از معبودان خود میدانستند و آنها را میپرستیدند. تعبیر
چرا که روشن است که خدا جزء ندارد؛ جزء داشتن، مستلزم ترکیب در ذات اوست و این ترکیب مستلزم نقص و نیاز و محدودیت
3. در این آیات به ناسپاسی انسان در است که همهي اینها از ساحت خدا به دور است. ، ص: 338
برابر نشانهها و نعمتهاي الهی اشاره شده است. روشن است که مقصود از انسان در اینگونه آیات، همان انسانهاي تربیت نایافته
در پرتو وحیاند که با این همه نعمت و نشانه، باز هم به سراغ پرستش غیر خدا میروند. 4. مشرکان در مورد فرشتگان و دختران
عقاید خرافی داشتند. آنها جنس دختر را فروتر از جنس پسر میدانستند و از این رو هرگاه به یکی از آنان خبر میرسید که صاحب
قرآن «1» . فرزند دختر شده است از ناراحتی و خشم صورتش سیاه میشد، ولی در همان حال فرشتگان را دختران خدا میدانستند
کریم با مشرکان بر اساس عقاید خرافی خودشان سخن میگوید تا تأثیر بیشتري بر مخاطب بگذارد و اشاره میکند که اگر
دختران به پندار شما فروترند، چرا آنها را به خدا نسبت میدهید و پسران را که به پندار شما برترند به خودتان نسبت میدهید؟! البته
روشن است که جنسیت از عوارض جسمانی بشر است و ملاك برتري انسانها بر همدیگر نیست بلکه معیار برتري از منظر قرآن
5. در این آیات به دو صفت غالب زنان اشاره «2» . ارزشهاي والایی همچون علم و تقواست و در این ارزشها زن و مرد یکساناند
شده است: اول آن که جنبهي عاطفی و حیاي زن قوي است و در مقام بحث و جدل، به خوبی وارد نمیشود و روشنگري نمینماید
و مطلب خود را اثبات نمیکند. دوم آن که زنان به زیورآلات علاقهي زیاد دارند به طوري که در زیور رشد میکنند. تفسیر قرآن
مهر جلد هجدهم، ص: 339 البته روشن ا ست که این صفات غالب زنان است، اما برخی از زنان نیز داراي منطقی قوي و معتدل
آموزهها و پیامها: 1. برخی اقسام «1» . هستند و به خوبی سخن حقّ خود را میگویند و میل آنان نسبت به زیورها افراطی نیست
شرك نوعی جزء قائل شده براي خداست (که بطلان آن روشن است). 2. راه شرك را نپویید که ناسپاسی روشن است. 3. چیزي را
که برخود نمیپسندید به خدا نسبت ندهید. 4. جنس دختر را از پسر فروتر ندانید که پندار خرافی جاهلیت است. 5. دوست داشتن
زیور از ویژگیهاي بارز (غالب) زنان است. *** قرآن کریم در آیات نوزدهم تا بیست و یکم سورهي زخرف به عقاید خرافی و
21 . وَجَعَلُوا الْمَلَائِکَۀَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمنِ إِنَاثاً - بدون دلیل مشرکان در مورد دختر دانستن فرشتگان اشاره میکند و میفرماید: 19
صفحه 108 از 132
أَشَ هِدُوْا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ* وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَا لَهُم بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ* أَمْ آتَیْنَاهُمْ
کِتَاباً مِن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ و فرشتگان را که ایشان بندگان (خاص خداي) گستردهمهر هستند، دختران خدا قرار دادند؛ آیا
اگر (برفرض خداي) » : آفرینش آنها را مشاهده کردهاند؟! به زودي گواهی آنان نوشته میشود و بازپرسی خواهند شد. و گفتند
براي آنان بدان (ادعا) هیچ علمی نیست؛ جز این نیست که آنان حدس «. گستردهمهر میخواست، ما آنها را پرستش نمیکردیم
میزنند (و دروغ میبافند). یا پیش از این کتابی به آنان دادهایم و آنان بدان تمسّک میجویند؟! ،
ص: 340 نکتهها و اشارهها: 1. در این آیات به عقاید خرافی مشرکان در مورد فرشتگان اشاره شده است که آنها را از جنس زنان
در حالی که فرشتگان مجرد هستند و اصلًا زن و مرد بودن از عوارض جسمانی است و در مورد آنها صادق نیست و «1» ، میدانستند
کسی نیز شاهد خلقت فرشتگان نبوده تا بر زن بودن آنها گواهی دهد. البته این افکار خرافی هنوز هم در بین برخی مردم پیدا
میشود که فرشتگان را به صورت دخترانی زیبا ترسیم میکنند یا مجسمهي فرشتهي آزادي میسازند و یا این که زنان زیبا را به
فرشتگان تشبیه میکنند و فرشته مینامند. 2. در این آیات از فرشتگان با عنوان بندگان (خداي) رحمان یاد شده است. این تعبیر
جایگاه بلند آنان و مقام بندگی و تسلیم آنها و لطف خدا را نسبت به آنان نشان میدهد. فرشتگان مجریان رحمت الهی و تدبیر
کنندگان امور جهان به فرمان خدا هستند. 3. مشرکان براي عقیدهي شركآمیز خود در مورد فرشتهپرستی، بهانه تراشی کردند و
4. این «2» . گفتند: اگر خدا مخالف فرشتهپرستی ما بود، چرا به اجبار جلوي ما را نگرفت و یا چرا ما را از این کار نهی و منع نکرد
آیات با دو دلیل به ردّ فرشتهپرستی و ادعاي مشرکان پرداخته است: الف) آنان دلیل عقلی و علمی ندارند و جز حدس و دروغ
چیزي نمیگویند و جبرگرایی نیز بهانه است، چرا که هر کس اختیار و آزادي انسان را با وجدان خود درمییابد و خود مشرکان
میدانند که دروغ میگویند. ، ص: 341 ب) آنان دلیل نقلی ندارند و قبل از این، کتاب آسمانی به
مشرکان ندادهایم تا بدان تمسک جویند و بگویند در آن کتاب دستور فرشتهپرستی داده شده بود یا حداقل منعی از آن نشده بود.
بنابراین، عقاید خرافی مشرکان در مورد فرشتهپرستی، نه دلیل عقلی دارد و نه دلیل نقلی. آموزهها و پیامها: 1. براي فرشتگان الهی
جنس زن و مرد تعیین نکنید. 2. فرشتگان بندگان خاص خدا هستند (و تسلیم اویند). 3. مشرکان به چیزي گواهی میدهند که
علمی بدان ندارند. 4. چیزي را که ندیدهاید بدان گواهی ندهید. 5. عقاید و سخنان شما نوشته میشود و مورد بازپرسی قرار
میگیرید. 6. مشرکان براي توجیه شرك خود به جبرگرایی روي میآورند و بهانهتراشی میکنند، وگرنه دلیلی ندارند. 7. عقاید
شما نیازمند دلیل عقلی یا نقلی است؛ آنها را بدون دلیل نپذیرید. *** قرآن کریم در آیات بیست و دوم تا بیست و پنجم سورهي
25 . بَلْ - زخرف به پیروي کورکورانهي مشرکان از نیاکانشان و فرجام عذابآلود و عبرتآموز آنان اشاره میکند و میفرماید: 22
قَالُوا إِنَّا وَجَ دْنَا آبَاءَنَا عَلَی أُمَّۀٍ وَإِنَّا عَلَی آثَارِهِم مُهْتَدُونَ* وَکَ ذلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَۀٍ مِن نَذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا
آبَاءَنَا عَلَی أُمَّۀٍ وَإِنَّا عَلَی آثَارِهِم مُقْتَدُونَ* قَالَ أَوَ لَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَي مِمَّا وَجَدْتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءَکُم قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ* فَانتَقَمْنَا
در حقیقت، ما نیاکانمان را بر آیینی » : مِنْهُمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَۀُ الْمُکَذِّبِینَ ، ص: 342 بلکه میگویند
و همچنین، پیش از تو، در هیچ آبادي اي (پیامبر) هشدارگري نفرستادیم، مگر اینکه «. یافتیم و مسلماً ما به دنبال آنان ره یافتهایم
پیامبرشان) گفت: ) «. در حقیقت، ما نیاکانمان را بر آیینی یافتیم، و مسلماً، ما به دنبال آنان پیرویم » : سردمداران ثروتمندش گفتند
گفتند: «!؟( وآیا اگر (بر فرض آیینی) راهنماتر از آنچه نیاکانتان را بر آن یافتهاید، براي شما بیاورم (باز هم از آنان پیروي میکنید »
پس، از آنان انتقام گرفتیم؛ و بنگر که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده «. در حقیقت، ما به آنچه بدان فرستاده شدهاید کافریم »
پیروي کورکورانه از نیاکان را سرزنش و در این آیه نیز بیان میکند که «1» است! نکتهها و اشارهها: 1. قرآن کریم در آیات متعدد
. یکی از بهانههاي مشرکان مکه، بلکه بهانهي اشراف و ثروتمندان مخالف پیامبران نیز همین پیروي از آیین نیاکان بوده است. 2
انسان نسبت به فرهنگ گذشتهي خویش میتواند به سه صورت عمل کند: الف) همهي عناصر فرهنگ گذشتگان را کنار بگذارد؛
صفحه 109 از 132
ب) همهي عناصر فرهنگ گذشتگان را بپذیرد و از آنها تقلید کند؛ ج) عناصر مثبت، سازنده و مستدل آنها را بپذیرد و عناصر
خرافی، بدون دلیل و ضد عقل و علم و مخالف دین را کنار بگذارد. راه صحیح همین شیوهي سوم است و قرآن شیوهي دوم را
سرزنش میکند. اصولًا اگر انسان عقل و فکر خود را کاملًا در اختیار پیشینیان بگذارد نتیجهاي جز عقبگرد و ارتجاع نخواهد
گرفت؛ چرا که معمولًا نسلهاي بعد از نسلهاي پیشین با تجربهتر و آگاهترند. ، ص: 343 اما مانعی
ندارد که نسلهاي آینده آداب و سنتهاي گذشتگان را تحلیل و بررسی کنند و آنچه را که با عقل و منطق و دین سازگار است
حفظ و آنچه را که خرافه و موهوم و بی دلیل است دور بریزند. 3. تقلید از افراد میتواند به چند صورت باشد: الف) تقلید عالم از
عالم؛ ب) تقلید عالم از جاهل؛ ج) تقلید جاهل از جاهل؛ د) تقلید افراد نا آگاه از دانشمندان، مثل پیروي از نظریات پزشک
متخصص در امور درمانی، که فقط این نوع تقلید صحیح و مورد پذیرش همهي عقلاست و در همین راستاست که ما تقلید در
احکام فرعی دین از مراجع تقلید را میپذیریم. قرآن کریم در آیهي فوق تقلید کورکورانهي افراد از نیاکان جاهل را سرزنش
در اصل به معناي گروهی از مردم است که « امّت » . میکند و در همین راستاست که ما تقلید در اصول دین را صحیح نمیدانیم. 4
به معناي « مُترفُون » .5 «1» . به نوعی از نظر دین یا مکان یا زمان، باهم پیوند دارند؛ از این رو به آیین و مذهب هم امت گفته میشود
سرمایهداران بی درد و مغرور است؛ اشرافی که در اثر نعمت و ثروت فراوان غرق در شهوت و هوس میشوند و سرکشی میکنند،
اشراف و سرمایه داران بی درد، با بهانههاي مختلف به «2» . که مصداق کامل آنها پادشاهان و فرعونها و اطرافیان آنها هستند
تحذیر و فریب مردم میپرداختند و آنها را به پیروي از آیین نیاکانشان تشویق میکردند چرا که منافع خود را در گمراهی و پیروي
6. در این مردم میدیدند، ولی پیامبران الهی با این سرمایهداران مغرور برخورد میکردند. ، ص: 344
آیات بیان شده که پیامبران الهی با ادب به مخالفان خود میگفتند: اگر بر فرض ما آیینی هدایتیافتهتر از پدران شما بیاوریم، باز
هم از آنان پیروي میکنید؟! هر چند آیین نیاکان مشرکان، همان شرك و گمراهی بود و هدایتی در آن نبود، ولی پیامبران از تعبیر
استفاده میکردند تا احساسات آنان جریحهدار نشود؛ و این نوعی آموزشِ روش صحیحِ تبلیغ به مبلغان دینی است. « هدایتیافتهتر »
7. مشرکان بدون دلیل کفر میورزیدند و به طور غیر منطقی بر پیروي از نیاکان خود پافشاري میکردند و اگر آیین
هدایتیافتهتري به آنان عرضه میشد، باز هم آیین نیاکان خود را هدایت یافته و بر حق میدانستند و سرسختانه از آنان پیروي
آموزهها و پیامها: 1. مشرکان براي توجیه شرك خود، بهانه تراشی میکنند وگرنه دلیل منطقی ندارند. 2. پیروي «1» . میکردند
کورکورانه از نیاکان فرجامی عذابآلود دارد. 3. در طول تاریخ، سرمایه داران شهوت ران با پیامبران و راه و روش آنان مخالفت
میکردند. 4. اگر روشی بهتر و هدایت یافتهتر از روش پدران خود یافتید، (تعصب نورزید و) از روش نو پیروي کنید. 5. از فرجام
عذابآلود مشرکان تقلیدگر عبرت گیرید. *** ، ص: 345 قرآن کریم در آیات بیست و ششم تا
28 . وَإِذْ - بیست و هشتم سورهي زخرف به مبارزهي توحیدي ابراهیم علیه السلام و فرجام نیکوي او اشاره میکند و میفرماید: 26
قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ* إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ* وَجَعَلَهَا کَلِمَ ۀً بَاقِیَۀً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ و (یادکن)
در حقیقت، من نسبت به آنچه (شما) میپرستید غیر متعهدم. » : هنگامی را که ابراهیم به پدر (مادرش یا عموي) ش و قومش گفت
و آن (توحید) را بعد از خود (و فرزندانش) سخنی ماندگار قرار داد؛ «. جز کسی که مرا آفریده، والبته او به زودي [مرا] رهنمون شود
باشد که آنان (به سوي خدا) بازگردند. نکتهها و اشارهها: 1. ابراهیم علیه السلام یکی از بزرگترین پیامبران الهی و نیاي اعراب
است. او میتواند الگوي خوبی براي پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، مسلمانان و اعراب باشد؛ چرا که: اولًا، در برابر او کسانی
بودند که بر تقلید از پدرانشان تأکید میکردند. ثانیاً، او با تقلید از پدران و شرك و بتپرستی مبارزه کرد. ثالثاً، او میتوانست
الگویی مناسب براي اعرابی باشد که میخواستند از پدران خود پیروي کنند. و رابعاً، سرگذشت او نوعی دلداري به پیامبر صلی الله
«1» ؛ علیه و آله بود، که چگونه او با شرك و تقلید مبارزه کرد و پیروز شد. 2. ابراهیم صلی الله علیه و آله پرستش خدا را پذیرفت
صفحه 110 از 132
چرا که: اولًا، او آفریدگار ابراهیم علیه السلام بود. ثانیاً، او هدایتگر ابراهیم علیه السلام بود و با هدایت تکوینی و تشریعی خود او را
.3 حمایت میکرد. به خلاف بتها و معبودان دروغین که کاري از آنان ساخته نبود. ، ص: 346
مقصود از باقی گذاشتن کلمه در نسل ابراهیم چیست؟ مفسران در مورد این آیه چند تفسیر ارائه کردهاند: الف) مقصود باقی
گذاردن کلمهي توحید توسط ابراهیم علیه السلام در نسل خود است. ب) مقصود باقی گذاردن کلمهي توحید توسط خدا در نسل
ابراهیم است. همان طور که میبینیم، پیامبران بزرگی همچون موسی، عیسی و محمد صلی الله علیه و آله از نسل او به وجود آمدند.
ولی مانعی ندارد که هر دو معنا مراد آیه باشد؛ چون کار خدا و ابراهیم براي باقی گذاردن کلمهي توحید در طول هم است و
منافاتی با همدیگر ندارد. 4. در برخی احادیث اهل بیت علیهم السلام آمده است که مقصود آیه باقی گذاردن امامت در نسل
ابراهیم علیه السلام است. این مطلب به خاطر آن است که امامت ادامهي نبوّت است و هر دو شعاعی از هدایت الهیاند که به ابراهیم
علیه السلام عطا شدهاند و یا به خاطر آن است که امامت در توحید مندرج است؛ چرا که توحید در حاکمیت و ولایت و امامت از
ي ابراهیم علیه السلام، که توحید در آنها پایدار شد، همان امت یا دودمان وي است « دنباله » شاخههاي توحید است. 5. مقصود از
همان پدرِ مادر یا عموي اوست، وگرنه « پدر ابراهیم » که آل محمد صلی الله علیه و آله از مصادیق بارز آن هستند. 6. مقصود از
آموزهها و پیامها: 1. درس مبارزات توحیدي و تقلیدستیزي را از ابراهیم علیه «1» . ابراهیم علیه السلام از نسل افراد مشرك نبود
السلام بیاموزید. 2. نتایج مبارزهي انسان در راه خدا، به نسل او نیز میرسد. 3. توحید از طریق نسل ابراهیم علیه السلام، پایدار
میماند. 4. آفریدگار هدایتگر را بپرستید، نه معبودان دروغین را. *** ، ص: 347 قرآن کریم در
آیات بیست و نهم تا سی و دوم سورهي زخرف به بهانهجوییها و تهمتهاي مشرکان نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و پاسخ
32 . بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّی جَاءَهُمُ - آنان اشاره میکند و با اشاره به فلسفهي تفاوتهاي افراد و روزي آنها میفرماید: 29
الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُبِینٌ* وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ کَافِرُونَ* وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ* أَهُمْ
یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَ مْنَا بَیْنَهُم مَعِیشَ تَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْ َ ض هُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِ ذَ بَعْضُ هُم بَعْضاً سُخْرِیّاً
وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ بلکه اینان و پدرانشان را (از دنیا) برخوردار کردم، تا اینکه (قرآن) حق و فرستادهي روشنگر به
چرا این » : و گفتند «. این سحري است و در واقع، ما بدان کافریم » : سراغشان آمد؛ و هنگامی که (قرآن) حق به سراغشان آمد، گفتند
آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟! ما «!؟ قرآن بر مردي بزرگ از دو آبادي (مکه و طائف) فرو فرستاده نشده است
وسایل زندگی آنان را در زندگی دنیا بین آنان تقسیم کردیم و رتبههاي برخی از آنان را بر برخی [دیگر] برتري دادیم، تا برخی از
آنان برخی [دیگر] را به خدمت گیرند؛ و رحمت پروردگارت از آنچه جمعآوري میکنند بهتر است. نکتهها و اشارهها: 1. قانون و
سنت الهی این است که خدا به مشرکان مهلت میدهد تا حق را براي آنان بگویند و حجّت بر آنان تمام شود (سپس آنان را گرفتار
عذاب میکند). 2. عربهاي جزیرة العرب خود را از دودمان ابراهیم صلی الله علیه و آله میدانستند، ولی از راه توحیدي او جدا
شدند و اینک که یکی از فرزندان ابراهیم، یعنی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به سراغ آنان آمد، باز هم به سوي خدا بازنگشتند
3. مشرکان به پیامبر صلی الله علیه و آله تهمت میزدند و قرآن را و به مخالفت پرداختند. ، ص: 348
که معجزهاي جاوید بود، سحر میخواندند و به آن کفر میورزیدند، در حالی که تفاوتهاي سحر و معجزه روشن بود که سحر
ابطالپذیر است اما معجزه ابطالپذیر نیست؛ همان طور که قرآن مردم را به مبارزه و آوردن مثل خود فراخواند و کسی نتوانست مثل
آن را بیاورد. علاوه بر آن، آورندگان سحر افرادي سود جو و منحرف هستند، در حالی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فردي
امین و درستکار بود. 4. مشرکان هنگامی که در برابر اعجاز قرآن قرار میگرفتند، بهانهتراشی میکردند و میگفتند: چرا این قرآن
عامل انحراف مشرکان همان نظام ارزشی آنان بود و ثروت و رییس قبیله «1» . بر مردي بزرگ از دو شهر مکه و طائف فرود نیامد
بودن را معیار ارزش میدانستند و از آن جا که پیامبر اسلام فقیر بود که رییس هیچ قبیلهاي نبود، بهانه میآوردند و قرآن را از او
صفحه 111 از 132
نمیپذیرفتند. در حالی که معیار بزرگی و برتري همان ایمان قوي، تقوا و علم بود که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اینگونه بود.
او فردي شجاع، با اراده، عادل، درد آشنا و با ایمان و پارسا بود و لیاقت رسالت الهی را داشت. 5. قرآن کریم به بهانهي مشرکان در
مورد فقر پیامبر صلی الله علیه و آله سه پاسخ میدهد که دو پاسخ آن در آیهي سی دوم و یک پاسخ آن در آیات بعد است و در
این جا اشاره میکند که اولًا، تقسیم رحمت خدا و نبوّت به دست مشرکان نیست که آنان را به هر کس بخواهند بدهند. ثانیاً، معیار
ارزش، ثروت افراد نیست، بلکه خدا روزي و استعداد افراد را متفاوت کرد تا مردم از همدیگر استفاده کنند و زندگی اجتماعی آنان
6. سطح زندگی و استعدادهاي انسانها متفاوت قرار داده شده تا مردم بتوانند اداره شود. ، ص: 349
همدیگر را به استخدام درآورند و زندگی اجتماعی خود را بر پایهي تعاون و خدمت به یکدیگر پایهگذاري کنند. البته این مطلب
به معناي جواز بهرهکشی ظالمانهي یک گروه از گروه دیگر نیست؛ همان طور که به معناي جبر نیست؛ انسانها بر اساس استعداد و
تلاش خود هر کدام در جهتی توانمند میشوند و در آن مورد به دیگران کمک میرسانند، همان طور که از جهات دیگر از
دیگران کمک میگیرند؛ مانند سلولهاي متفاوت بدن انسان که هر کدام کار خود را میکند و به دیگران کمک میرساند و نیز از
دیگران امداد میگیرد. 7. مقصود از رحمت در این آیات همان نبوت و یا رحمت عام خداست که شامل نبوت و هرگونه خیري
میشود که این رحمت الهی از مال و مقام دنیويِ دور از خدا بهتر است؛ چون رحمت الهی سعادت دنیوي و اخروي میآورد.
آموزهها و پیامها: 1. خدا به مخالفان خود نیز فرصت میدهد تا حجّت بر آنان تمام شود. 2. مخالفان اسلام بهانهجو هستند و تهمت
میزنند. 3. رهبران الهی آمادگی تهمتها و بهانهجوییهاي مخالفان را داشته باشند. 4. محور حملهي مخالفان اسلام، قرآن است.
5. رحمت (و نبوّت) به دلخواه مردم نیست. 6. تفاوتهاي افراد در ثروت و قدرت، براي گردش کار زندگی اجتماعی لازم است.
7. هدف تفاوتهاي شما خدمت به همدیگر است (نه فخرفروشی و ستمکاري). *** ، ص: 350
دنیاي بی ارزش براي کافران باد
قرآن کریم در آیات سی و سوم تا سی و پنجم سورهي زخرف به رابطهي کفر و ایمان با ثروتهاي بیارزش دنیوي و فرجام نیکوي
35 . وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّۀً وَاحِ دَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِن فِضَّۀٍ - پارسایان اشاره میکند و میفرماید: 33
وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ* وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرراً عَلَیْهَا یتَّکِئُونَ* وَزُخْرُفاً وَإِن کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ
و اگر نبود که مردم امت یگانهاي (در کفر) میشدند، حتماً براي کسانی که به (خداي) گستردهمهر کفر میورزند، براي
خانههایشان سقفهایی از نقره و نردبانهایی که بر آنها بالا میروند، قرار میدادیم؛ و (نیز) براي خانههایشان درها و تختهایی که
بر آنها تکیه زنند؛ و زر و زیور (قرار میدادیم)؛ و همهي اینها جز کالاي زندگی دنیا نیست؛ و نزد پروردگارت، آخرت براي خود
نگهداران است. نکتهها و اشارهها: 1. در آیات پیشین بیان شد که در نظام ارزشی مشرکان، ثروت و مقام معیار برتري است و اینک
در این آیه به آنها پاسخ میدهد که در نظام ارزشی الهی، معیار برتري تقواست، نه ثروتهاي ظاهري دنیوي. 2. ثروتها و قصرها و
تختها و طلا و نقره آنقدر در نزد خدا بی ارزشاند که اگر مفسدهاي نداشت، زندگی کافران را غرق در آنها میساخت تا از
مواهب دنیوي به خوبی بهره ببرند و بر غفلت و غرور و گناه و عوامل عذاب آنان افزوده شود. 3. اگر خدا ثروت زیادتري به کافران
میداد، آن گاه مردم سادهلوح به کفر متمایل میشدند و یک پارچه کافر میگشتند؛ چرا که بسیاري از مردم ارزش را در همین
در اصل به معناي هرگونه زیور همراه با نقش و نگار است و از تفسیر « زخرف » . زیورهاي ظاهري و فریبندهي دنیوي میبینند. 4
و نام سورهي زخرف نیز از همین آیه «1» قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 351 آن جا که طلا هم زیور است به آن زخرف میگویند
(پنجاه و ششم) گرفته شده است. 4. این آیات دنیا و آخرت را مقایسه کرده، طلا و نقره و قصرها را زندگی پست دنیوي میخواند
که بسیار بیارزش و لایق کافران است، اما آخرت را که نزد پروردگار و باارزش است، براي پارسایان قرار داده است؛ یعنی نه
صفحه 112 از 132
ثروتمندي کافران به معناي بزرگی شخصیت آنان است و نه فقر مؤمنان دلیل بر کمبود شخصیت آنها. اوفتاده است در جهان بسیار
بیتمیز ارجمند و عاقل خوار (سعدي) 5. اینگونه آیات بدان معنا نیست که مؤمنان از مواهب دنیوي استفاده نکنند، بلکه مقصود
آن است که دنیا تنها هدف شما و تنها ارزش در نزد شما نباشد، تا شما را از خدا و معنویت جدا سازد بلکه دنیا را ابزار و مقدمهي
رسیدن به اهداف عالی انسانی و الهی بدانید و ارزشهاي دروغین را از ارزشهاي اصیل جدا سازید. 6. در حدیثی از پیامبر صلی
الله علیه و آله روایت شده که اگر دنیا به اندازهي بال مگسی وزن (و ارزش) داشت، خدا حتی شربت آبی از آن را به کافران
7. اگر محرومیت مردم از ثروت موجب انحراف عقیدتی آنان میشود، باید از آن جلوگیري کرد و آنقدر به آنان «2» . نمینوشاند
امداد رساند که چشم به ثروت کافران ندوزند و به خاطر نیاز مادي به طرف کفر نروند. هر چند این آیه روش خدا را براي تقسیم
روزي میان بندگان بیان میکند، ولی این شیوه میتواند سرمشق سرپرستان بیت المال و حاکمان الهی نیز باشد، که در توزیع
عادلانهي ثروت بکوشند و نخواهند که همه چیز را با اندرز حلّ کنند. ، ص: 352 به عبارت دیگر،
محرومیت و بهرهمندي از ثروت دنیوي در کفر و ایمان مردم تأثیر دارد؛ فقر زمینهساز کفر است، همانطور که برخورداري از
امکانات مالی فرصت اندیشیدن به سخنان حق را میدهد و موانع ایمان را برطرف میسازد. آموزهها و پیامها: 1. ثروت زیاد، دلیل
ارزشمندي کافران، و محرومیت دلیل بیارزشی مؤمنان نیست. 2. تقوا و پارسایی، زمینهساز سعادت اخروي است. 3. فقر، زمینهساز
کفر است. 4. مبارزه با فقر (و برقراري عدالت اقتصادي) زمینهساز ایمان آوردن مردم است (پس در این راه تلاش کنید). *** قرآن
کریم در آیات سی و ششم تا سی و نهم سورهي زخرف به پیامدهاي روي گردانی از یاد خدا، همچون تسلّط شیطان و فرجام
39 . وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ* وَإِنَّهُمْ لَیَصُ دُّونَهُمْ عَنِ - عذابآلود اشاره میکند و میفرماید: 36
السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُهْتَدُونَ* حَتَّی إِذَا جَاءَنَا قَالَ یَالَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ* وَلَن یَنفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ
فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ و هر کس از یاد (خداي) گستردهمهر رويگردان شود، شیطانی بر او میانگیزیم، و او برایش همنشین
میشود. و قطعاً آن (شیطان) ها آنان را از راه (خدا) بازمیدارند و میپندارند که آنان ره یافتگاناند. تا هنگامی که نزد ما آید،
و (به آنان میگوییم: این سخنان) امروز .«! اي کاش بین من و بین تو دوري خاور و باختر بود، پس چه بد همنشینی بودي » : گوید
براي شما سودي ندارد؛ چون ستم کردید؛ که (در نتیجه) شما در عذاب شریکید! ، ص: 353 نکتهها و
اشارهها: 1. در این آیات به پیامدهاي غفلت از یاد خدا و روي برتافتن از او اشاره شده است که عبارتاند از: الف) مسلّط شدن
شیطان بر انسان؛ ب) جدا شدن از راه خدا؛ ج) تصویر غلط از خود داشتن و گمراهی خویش را هدایت پنداشتن؛ د) پشیمانی در
رستاخیز؛ ه) فرجام عذابآلود مشترك با شیطان. 2. یکی از عوامل غفلت از یاد خدا و روي برتافتن از او، همان دنیاپرستی و
دلباختگی در برابر زرق و برق دنیاست که شیطان از این فرصت استفاده کرده و کارهاي بد را در نظر انسان جلوه میدهد و او را
به دنبال خود میبرد. 3. سعدي شیرین سخن گوید: پادشاهی پارسایی را دید، گفت: هیچت از ما یاد آید؟ گفت: بلی؛ وقتی که
خدا را فراموش میکنم. 4. مسلّط کردن شیطان بر انسان، به صورت جبري نیست، بلکه دنیاپرستی و اعمال خود انسان و گناهان او
زمینهساز این تسلّط است، وگرنه هر کس آزاد است که پیرو شیطان باشد یا نباشد، چون تسلّط شیطان نیز به معناي وسوسه و زیبا
جلوه دادن کارهاست. 5. در این آیات بیان شده که شیطان همراه و همنشین بد انسان میشود و حتی تا رستاخیز او را رها
نمیسازد، به طوري که انسان آرزو میکند تا فاصلهي زیادي با او داشته باشد، ولی نمیتواند از دست او بگریزد و حتی او در
در مورد خدا، « رحمان » عذاب با شیطان مشترك و همنشین است تا گذشتهي خویش را به یاد آورد و عذابش بیشتر شود. 6. تعبیر
اشاره به آن است که اگر کسی از خدایی که رحمتش فراگیر است غافل شود، به دامن شیطانها میافتد و به عذاب نزدیک
همان یاد خداست که مصادیق متعددي مثل یادآوري نام و « ذکر » 7. مقصود از میشود. ، ص: 354
هر موجود « شیطان » صفات خدا دارد و قرآن نیز یکی از مصادیق ذکر است، و یکی از نامهاي قرآن نیز ذکر است. 8. مقصود از
صفحه 113 از 132
شرور از جن یا انسان است که ابلیس یکی از مصادیق آن است؛ یعنی اگر کسی از یاد خدا روي برتابد، ابلیس و سردمداران
9. شیطان و شیطانصفتان با تبلیغات و وسوسههاي خود کارهاي بد انسان را در نظرش نیکو جلوه «1» . گمراهی بر او مسلّط میشوند
که فاصله «3» همان مشرق و مغرب است « مَشرقَین » به طوري که گمراهی خویش را هدایت میپندارد. 10 . مقصود از «2» ، میدهند
زیادي از هم دارند. این تعبیر کنایه از فاصلهاي است که در تصور نمیگنجد و غافلان پس از بیداري آرزو میکنند که با شیطان
چیست؟ مقصود آن است « سودي به حال شما ندارد » : اینگونه فاصله داشتند تا از دست او خلاص میشدند. 11 . مقصود از عبارت
که سخنان و آرزوهاي غافلان در مورد دوري شیطان سودي به حالشان ندارد، چون هر دو ستمکار و در عذاب مشترك و همنشین
البته «5» . و یا آن که عذاب مشترك غافلان و شیطان، موجب کاهش دردهاي غافلان و یا تسلّی خاطر آنان نمیشود «4» . هستند
مانعی ندارد که هر دو معنا مقصود آیه باشد. ، ص: 355 آموزهها و پیامها: 1. یاد خدا، شیطان را از
انسان دور میسازد. 2. اگر از خداي رحمان دور شوید به شیطان و شیطان صفتان نزدیک میشوید. 3. انحراف و از خود بیگانگی
از آثار همنشینی با شیطان است. 4. قبل از آن که در رستاخیز بیدار شده و از همنشینی با بدان پشیمان و بیزار شوید، از خواب غفلت
بیدار گردید. 5. عذاب شیطان و پیروان او همسان است. 6. راه نجات از عذاب، ترك ستمکاري است. 7. در رستاخیز پشیمانی و
آرزو براي ستمکاران سودي ندارد. *** قرآن کریم در آیات چهلم تا چهل و دوم سورهي زخرف با تسلّی دادن به پیامبر صلی الله
42 . أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْیَ وَمَن کَانَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ* - علیه و آله به فرجام مخالفان اسلام اشاره میکند و میفرماید: 40
فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُم مُنتَقِمُونَ* أَوْنُرِیَنَّکَ الَّذِي وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَیْهِم مُقْتَدِرُونَ و آیا تو (میتوانی سخن خود را) به گوش
ناشنوایان برسانی، یا کور (دل) ها و کسی را که در گمراهی آشکار است راهنمایی کنی؟! و اگر تو را (از میان مردم) ببریم، پس
مسلماً، ما از آنان انتقام گیرندهایم. یا (اگر زنده بمانی،) آنچه (از عذاب) به آنان وعده دادهایم، به تو مینمایانیم؛ پس مسلماً، ما بر
آنان توانا هستیم. نکتهها و اشارهها: 1. قرآن کریم در موارد متعدد گمراهان لجوج را که در اثر گناه و جهل و تع ّ ص ب،
که هیچ سخنی را نمیشنوند و هیچ برنامهي هدایتی را نمیبینند. 2. قرآن «1» هدایتناپذیر شدهاند، به کوران و کرانی تشبیه میکند
براي انسان دو نوع گوش و چشم و حیات قایل است: یکی گوش ، ص: 356 و چشم و حیات ظاهري
و دیگري گوش و چشم و حیات باطنی که هرگاه از کار بیفتد پند و اندرز و هشدار پیامبران در او اثر نمیکند. یعنی ممکن است
انسان چشم و گوش طبیعی داشته و همچون دیگران زندگی کند، اما در حقیقت مردهاي متحرك باشد که حقایق را نمیشنود و
نمیبیند. 3. مقصود از بردن پیامبر صلی الله علیه و آله در این آیه، یا فوت پیامبر صلی الله علیه و آله است و یا هجرت او از مکه به
مدینه که در هر صورت وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله در میان مردم نباشد و آنان به گمراهی و سرکشی خود ادامه دهند، عذاب
الهی نازل میشود. 4. مقصود از وعدههایی که به مخالفان اسلام داده شده است، همان عذاب دنیوي یا شکست آنان در جنگ بدر
5. مقصود از انتقام الهی، همان مجازات «1» . و مانند آن است که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله برخی از آنان تحقق یافت
کافران است وگرنه خدا مانند انسانها براي تشفی قلب و تسکین ناراحتی کسی را نمیآزارد. 6. اگر پیامبر صلی الله علیه و آله در
میان مردم نباشد، خدا از گمراهان لجوج انتقام میگیرد و آنان را به کیفر سختی میرساند، ولی اگر پیامبر صلی الله علیه و آله در
و در «2» میان مردم باشد، فقط وعدههاي عذاب تحقق مییابد و در برخی آیات آمده است که فقط برخی عذابها تحقق مییابد
مجموع، وجود رهبر الهی موجب کاهش عذاب است. آموزهها و پیامها: 1. رهبران و مبلغان الهی بدانند که در هر حال هدایتگري
آنان در گروهی از مردم تأثیر ندارد (پس غمگین نشوند). 2. چشم و گوش حقیقتبین داشته باشید، تا از نور هدایت پیامبر صلی الله
علیه و آله استفاده کنید. 3. اگر رهبري الهی در میان مردم نباشد، خدا از کافران لجوج انتقام میگیرد. 4. وجود رهبر الهی در میان
مردم موجب کاهش مجازات آنان است. *** ، ص: 357 قرآن کریم در آیات چهل و سوم تا چهل و
.45 - پنجم سورهي زخرف به لزوم تمسّک به قرآن و بازپرسی از آن و سابقهي تاریخی توحید اشاره میکند و میفرماید: 43
صفحه 114 از 132
فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِي أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ* وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ* وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن
رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَۀً یُعْبَدُونَ پس به آنچه به سوي تو وحی شده است تمسّک جوي، [چرا] که تو بر راهی راست
هستی. و قطعاً، آن (قرآن) یاد آوري اي براي تو و قوم توست و در آینده بازپرسی خواهید شد. و از کسانی از فرستادگان که پیش
از تو فرستادیم، بپرس آیا غیر از (خداي) گستردهمهر معبودانی قرار دادیم که پرستیده شوند. نکتهها و اشارهها: 1. این آیه یکی از
مراحل استفاده از قرآن را بیان میکند که همان تمسّک به قرآن است؛ یعنی استفاده از قرآن مراحلی دارد؛ از جمله: نگاه به آن،
روخوانی، تلاوت، ترتیل، ترجمه و تفسیر و تمسّک به قرآن. 2. مقصود از تمسّک به قرآن، همان چنگ زدن به محتوا و عمل به
دستورات آن است که با حمایت از برنامههاي الهی قرآن و جدا نشدن از آن همراه است. این تمّسک نه تنها وظیفهي پیامبر صلی
به معناي یاد خدا و « ذِکر » . الله علیه و آله، بلکه وظیفهي همهي مسلمانان است و از این روست که مورد بازپرسی قرار میگیرند. 3
آشنایی با وظایف دینی است؛ یعنی قرآن یادمان و یادآور وظایف پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان است و از این روست که
البته برخی مفسران نیز گفتهاند که مقصود از ذکر در آیهي فوق آن است تفسیر قرآن مهر «1» . است « ذکر » یکی از نامهاي قرآن نیز
4. مقصود از «1» . جلد هجدهم، ص: 358 که قرآن مایهي شرف و آبرو و ذکر خیر براي پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان است
که در آیهي فوق بدانها اشاره شده است، مجموع امت اسلامی یا قوم عرب و یا قبیلهي قریش هستند و در احادیث اهل « قوم پیامبر »
البته به نظر میرسد که مقصود از «2» . بیت علیهم السلام روایت شده که مقصود از قوم، خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله هستند
قوم، معناي وسیع آن است که شامل همهي مسلمانان میشود، و بقیهي موارد از مصادیق آن و یا مصداق واضح آن هستند. 5. در
این آیات بیان شده که مردم در مورد قرآن مورد بازپرسی قرار میگیرند که آیا بدان تمسّک جستند و به آیات و برنامههاي آن
عمل کردند یا نه. این مطلب مهمی است که وظایف مسلمانان را در برابر قرآن سنگینتر میکند. 6. همهي پیامبران مردم را به سوي
توحید فرا میخواندند و هیچ گاه ادعا نکردند که غیر از خداي رحمان معبودان دیگري وجود دارند تا مردم شرك بورزند و این
مطلب به صورت خبر یقینی است که همهي پیامبران به آن گواهی میدهند. پس پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز راه پیامبران
پیشین را ادامه میدهد و این مشرکان هستند که مخالف راه پیامبران حرکت میکنند. 7. در مورد پرسش پیامبر صلی الله علیه و آله
چند احتمال وجود دارد: الف) مقصود آن است که همهي مردم و مخالفان از پیروان پیامبران پیشین بپرسند که آیا غیر از خداي
رحمان معبود دیگري نیز هست. ، ص: 359 ب) پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از روح پیامبران پیشین
ج) این پرسش تحقّق نیافته بلکه به عنوان شاهد صدق و براي ردّ ادعاي مشرکان آورده شده «1» . بپرسد و یا در معراج از آنان بپرسد
است؛ یعنی اگر از پیامبران پیشین هم بپرسی، خواهند گفت که هیچ معبودي غیر از خداي رحمان براي پرستش مردم قرار داده نشده
است. البته به نظر میرسد که تفسیر سوم مناسبتر است. آموزهها و پیامها: 1. اگر میخواهید به راه راست بروید، به قرآن چنگ
زنید و راه پیامبر صلی الله علیه و آله را ادامه دهید. 2. تمسّک به قرآن یکی از مراحل استفاده از این کتاب آسمانی است. 3. قرآن
. یادمان پیامبر و مسلمانان است (و حقایق را به یاد آنان میآورد). 4. مسلمانان در مورد قرآن بازپرسی و بازخواست میشوند. 5
شرك در آیین هیچ پیامبري راه نداشته است. 6. توحید و نبوّت همراهان تاریخی هستند. *** قرآن کریم در آیات چهل و ششم تا
48 . وَلَقَدْ - چهل و هشتم سورهي زخرف به برخورد موسی با فرعونیان و فرجام عذابآلود آنان اشاره میکند و میفرماید: 46
أَرْسَلْنَا مُوسَی بِآیَاتِنَا إِلَی فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ* فَلَمَّا جَاءَهُم بِآیَاتِنَا إِذَا هُم مِنْهَا یَضْحَکُونَ* وَمَا نُرِیهِم مِنْ آیَۀٍ إِلَّا
هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَأَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ و یقیناً، موسی را با نشانههاي (معجزه آساي) مان به سوي فرعون و اشراف او
و هنگامی که با نشانههاي (معجزه آساي) ما به سراغ آنان آمد، «. در حقیقت، من فرستادهي پروردگار جهانیانم » : فرستادیم، و گفت
به ناگاه آنان بدان (معجزات) میخندیدند! و هیچ نشانه (: معجره) اي به آنان نمینمایاندیم، جز اینکه آن تفسیر قرآن مهر جلد
هجدهم، ص: 360 بزرگتر از همانندش بود، و آنان را به عذاب گرفتار کردیم، تا شاید آنان (به سوي خدا) بازگردند. نکتهها و
صفحه 115 از 132
اشارهها: 1. سرگذشت موسی علیه السلام و فرعون در سورههاي متعدد قرآن آمده و در هر سوره از زاویهاي خاص به این
2. موسی صلی «1» . سرگذشت عبرتآموز نگریسته و بخشی از این ماجرا بیان شده است تا فواید تربیتی خاصی از آن گرفته شود
الله علیه و آله پس از سالها زندگی نزد شعیب پیامبر صلی الله علیه و آله، مأموریت یافت که به نزد فرعون برود و او را به سوي خدا
فرا خواند. موسی به همراه نشانههاي معجزهآسا (همچون عصا و دست سفید) راهی کاخ فرعون شد و اعلام کرد که من فرستادهي
پروردگار جهانیان هستم. فرعون که خود را پروردگار بزرگ مردم میخواند، چوپانی را در حدّ یکی از بندگانش در برابر خود
همان معجزات « آیات » دید که سخنان تهدیدآمیز میگوید؛ از این رو او را به باد ریشخند گرفتند و به او خندیدند. 3. مقصود از
موسی علیه السلام است که نشانهي درستی و راستی دعوت او بود؛ همچون عصا، که در برابر فرعون و ساحران به کار آمد. البته
موسی علیه السلام معجزات دیگري همچون دست سفید و بلاهاي طبیعی نیز ظاهر کرد که هر کدام از دیگري بزرگتر بود. 4. خدا
فرعونیان را در دنیا گرفتار بلاها و مصیبتهایی همچون خشکسالی و قحطی و کمبود کرد، تا شاید بیدار شده، توبه نمایند و دست
از ستمکاري و سرکشی بردارند و به سوي خدا آیند. آموزهها و پیامها: 1. رهبران و مبلغان الهی نخست با دلیل و معجزه به مصاف
2. طبقهي سرمایهداران طاغوتی از دشمن بروند و به طور شفاف مواضع خود را بیان کنند. ، ص: 361
مخالفان رهبري الهی هستند. 3. رهبران و مبلغان الهی آمادهي ریشخند دیگران باشند. 4. برخی از مشکلات بشر براي بیداري و
بازگشت او (به سوي خدا) ست. 5. ریشخند آیات خدا، مجازات الهی را در پی دارد. *** قرآن کریم در آیات چهل و نهم و
پنجاهم سورهي زخرف به درخواست فرعونیان براي برطرف شدن مجازاتهاي دنیوي آنان و نیز عهدشکنیشان اشاره میکند و
میفرماید: 49 و 50 . وَقَالُوا یَاأَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ* فَلَمَّا کَشَ فْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِذَا هُمْ یَنکُثُونَ و
و هنگامی که عذاب را از «. اي ساحر! از پروردگارت، به عهدي که نزد تو دارد، براي ما بخواه، که مسلماً، ما ره یافتهایم » : گفتند
آنان برطرف ساختیم، ناگهان آنان پیمان میشکستند. نکتهها و اشارهها: 1. وقتی فرعونیان با موسی علیه السلام مخالفت کردند، در
مرحلهي اول گرفتار عذابهاي دنیوي، یعنی مصیبت و خشکسالی و کمبود شدند، تا شاید به سوي خدا بازگردند. این مشکلات
باعث شد که فرعونیان نزد موسی علیه السلام آمدند و از او تقاضا کردند که از پروردگارش بخواهد که مصیبتهاي آنان برطرف
شود و آنان تعهد کردند که هدایت الهی را بپذیرند. ولی هنگامی که موسی علیه السلام دعا کرد و مشکلات آنان برطرف شد، باز
خواندند. این به خاطر غرور و « ساحر » هم عهد شکنی کردند و به راه کفر و شرك و سرکشی ادامه دادند. 2. فرعونیان، موسی را
سرکشی فرعونیان بود که از طرفی لجاجت میکردند و او را ساحر میخواندند و از ، ص: 362 طرف
آموزهها و «1» . دیگر به خاطر نیازي که داشتند دست به دامن موسی علیه السلام میزدند که دعا کند تا مشکلاتشان برطرف شود
پیامها: 1. سردمداران کفر عهدشکن هستند (پس به سخنان آنان اعتماد نکنید). 2. رهبران و مبلغان دینی بدانند که مخالفان آنان
افرادي گستاخاند پس منتظر تهمتهاي آنان باشند. 3. عذابهاي دنیوي ممکن است با دعاي مردان الهی برطرف شود. *** قرآن
کریم در آیات پنجاه و یکم تا پنجاه و چهارم سورهي زخرف به سخنان فریبندهي فرعون و پیروي فاسقان از او اشاره میکند و
54 . وَنَادَي فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ* أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ - میفرماید: 51
هذَا الَّذِي هُوَ مَهِینٌ وَلَا یَکَادُ یُبِینُ* فَلَوْلَا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِن ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلَائِکَ ۀُ مُقْتَرِنِین* فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا
اي قوم [من ! آیا فرمانروایی (کشور) مصر براي من نیست، در حالی که این » : قَوْماً فَاسِقِینَ و فرعون در (میان) قومش ندا داد، گفت
نهرها تحت (فرمان) من روان است؟! پس آیا (حقایق را) نمیبینید. آیا من بهتر از این نیستم که او پست است، و نزدیک نیست که
فرعون) قومش را ) «!؟ (سخن را) روشن سازد؟! پس چرا بر او دستبندهایی از طلا افکنده نشده، یا با او فرشتگان دوشادوش نیامدهاند
سبک (سر) ساخت، پس او را اطاعت کردند؛ [چرا] که آنان گروهی نافرمان بودند. ، ص: 363 نکتهها
و اشارهها: 1. وقتی موسی علیه السلام معجزات خود را آشکار کرد و با دعاي خویش مردم را از مشکلات و مصائب نجات داد،
صفحه 116 از 132
تودهي مردم متوجه او شدند؛ از این رو فرعون که فردي زیرك و فریبکار بود، با تبلیغات و سخنان فریبنده، بار دیگر مردم را فریب
داد. 2. فرعون دو ویژگی و ملاك برتري براي خود بیان کرد: الف) او فرمانرواي مصر است؛ ب) نهرهایی مثل رودخانهي نیل در
اختیار اوست. از این سخنان روشن میشود که معیار برتري و فضیلت در نزد فرعون همان قدرت و ثروت بود و از این روست که
نادي نشان میدهد که فرعون مجلس بزرگی از سردمداران کشور و مردم تشکیل داد و با » آنها را به رخ مردم میکشید. 3. تعبیر
صداي رسا مطالب خود را بیان کرد، یا این که با بخشنامهاي، توسط مأموران، مطالب خود را به گوش مردم رساند. 4. مقصود از
همان نهرهاي فرعی رودخانهي نیل است که تقسیم آنها تحت فرمان فرعون و آبادانی و ثروت سرزمین مصر وابسته به آنها « انهار »
و شاید برخی شاخههاي آن از زیر قصر فرعون نیز میگذشت که بدان اشاره کرد. 5. فرعون در تبلیغ علیه موسی علیه «1» بود
السلام، دو نقطهي ضعف براي او بیان کرد: الف) او از طبقهي پایین و نژاد پست و فقیر است. ب) او نمیتواند واضح سخن بگوید و
6. از این بیان فرعون روشن میشود که «2» . لکنت زبان دارد. در حالی که موسی دعا کرده بود و سنگینی زبانش برطرف شده بود
او معیار پستی افراد را در طبقات ، ص: 364 اجتماعی و فقر و نژاد میدانست؛ چون موسی شبانی فقیر
و از بنیاسرائیل بود و اشراف و فرعونیان نژاد خود را برتر و سرور آنان میدانستند. در حالی که هیچ کدام از این امور معیار پستی و
برتري افراد نیست، بلکه معیارهاي واقعی از منظر قرآن، ایمان، علم، تقوا و جهاد در راه خداست. 7. فرعون دو بهانه علیه موسی علیه
السلام آورد: الف) چرا موسی دستبندهاي طلا ندارد؟ چون فرعونیان عقیده داشتند که سران قوم باید دستبند و گردنبند طلا
داشته باشند، در حالی که موسی علیه السلام لباسی پشمینه و بدون زینت داشت. ب) اگر موسی علیه السلام فرستادهي خداست، چرا
فرشتهاي همراه او نازل نشده است تا او را تأیید کند. آري؛ فرعون نیز همچون دیگر مشرکان طول تاریخ، در برابر پیامبر خدا بهانه
تراشی میکرد، وگرنه روشن است که پیامبران باید از جنس بشر باشند تا الگوي مردم شوند و فرشتگان نیز بر پیامبران نازل
میشدند اما مجرد بودند و هر چشمی نمیتوانست آنان را ببیند و لازم هم نبود، چرا که پیامبران به اندازهي کافی معجزات روشن
آورده بودند. 8. فرعون براي سرکوبی مردم و تسلّط بر آنان، شخصیت آنها را خوار و سبک میخواست؛ از این رو از پیشرفت
علمی و فکري آنان جلوگیري و آنان را در فقر فرهنگی نگه میداشت و با تبلیغات فریبنده شستوشوي مغزي میداد. این شیوهي
استعمارگران و مستکبران در طول تاریخ است، همان گونه که در عصر ما ملتهاي جهان سوم را با وسایل ارتباط جمعی پیشرفته
میفریبند و با تحمیق آنان به استعمار و استثمارشان میپردازند. 9. فسق و نافرمانی فرعونیان باعث شد که تحت سلطهي فرعون در
آیند و فریب تبلیغات او را بخورند. آري؛ اگر آنان فرمانبردار خدا بودند، سر تسلیم در برابر طاغوتها و مستکبران فرود
نمیآوردند. ، ص: 365 آموزهها و پیامها: 1. نظام ارزشی طاغوتیان بر اساس قدرت و ثروت و چرب
زبانی استوار است. 2. مستکبران طبقهي فقرا را نژادي پست میدانند. 3. مستکبران در برابر پیامبران بهانهجویی میکنند و از آنان
طلا و فرشته میخواهند. 4. مستکبران شخصیت مردم را سبک میخواهند تا از آنان اطاعت کنند. 5. فسق و فقر زمینهساز تسلّط
طاغوتهاست. *** قرآن کریم در آیات پنجاه و پنجم و پنجاه و ششم سورهي زخرف به فرجام عذابآلود فرعونیان اشاره میکند
و میفرماید: 55 و 56 . فَلَمَّا آسَ فُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ* فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفاً وَمَثَلًا لِلْآخِرِینَ. و هنگامی که ما را خشمگین و
اندوهناك ساختند، از آنان انتقام گرفتیم و همهي آنان را غرق کردیم. و آنان را پیشگامان (در عذاب) و نمونهاي (عبرتآمیز) براي
(ملتهاي) پسین قرار دادیم. نکتهها و اشارهها: 1. وقتی اندرزهاي موسی و مصیبتها باعث بیداري فرعونیان نشد و خدا را به خشم
. آوردند، خدا از آنها انتقام گرفت و غرقشان کرد. آري؛ رود نیل که مایهي فخر و مباهات فرعون بود، مایهي هلاکت او شد. 2
به معناي اندوه و خشم است، ولی از آن جا که این امور هیجانهاي درونی است و ساحت خدا از این تغییر حالات منزّه « اسَف »
تفسیر قرآن مهر «1» . است، پس تأسف و خشم و اندوه خدا به معناي ارادهي مجازات، یعنی پدیدار شدن نتایج خشم و اندوه است
به معناي سخن عبرت آموز است و از آن جا که « مَثَل » به معناي هر چیز مقدم و پیشگام و « سَلَف » .3 جلد هجدهم، ص: 366
صفحه 117 از 132
سرگذشت فرعونیان مایهي عبرت دیگران و ضرب المثل است، به آن مثل گفته میشود. آموزهها و پیامها: 1. فرجام مستکبران و
پیروان آنها، عذابآلود است. 2. از سرنوشت فرعونیان درس عبرت بگیرید. *** قرآن کریم در آیات پنجاه و هفتم تا پنجاه و نهم
59 . وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ - سورهي زخرف به برخورد مشرکان با مسیح علیه السلام و جایگاه واقعی او اشاره میکند و میفرماید: 57
مَثَلًا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ* وَقَالُوا ءَآلِهَتِنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَ رَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ* إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَجَعَلْنَاهُ
مَثَلًا لِبَنِی إِسْرَائِیلَ و هنگامی که به پسر مریم مثل زده شد، ناگهان، قوم تو از آن (مثل) میخندیدند. و گفتند: آیا معبودان ما بهترند
یا او؟! آن را جز (از راه) مجادلهپردازي براي تو (مثل) نزدند؛ بلکه آنان گروهی کشمکشگرند. او (: عیسی) جز بندهاي که به او
نعمت دادیم نیست؛ و او را نمونهاي براي بنی اسرائیل (: فرزندان یعقوب) قرار دادیم. شأن نزول: حکایت کردهاند که بین پیامبر
صلی الله علیه و آله و مشرکان مکه در مورد معبودان دروغین بحثی در گرفت و پیامبر صلی الله علیه و آله با استناد به آیات قرآن به
جایگاه مشرکان و معبودانشان در دوزخ اشاره کرد و یکی از آنان گفت: ما فرشتگان را ، ص: 367
میپرستیم و یهود عزیر را و مسیحیان عیسی را میپرستند (و اگر با آنها در دوزخ باشیم اشکالی ندارد)، ولی پیامبر صلی الله علیه و
آله به آنان پاسخ دادند که اگر کسی واقعاً دوست داشته باشد که معبود شود، او هم در دوزخ است، ولی مشرکان در حقیقت
شیطان را میپرستند و هر چه را که شیطان به آنان دستور داده است. در این هنگام آیهي پنجاه و هفتم سورهي زخرف نازل شد و به
نکتهها و اشارهها: 1. مشرکان مکه مثالی در مورد عیسی علیه السلام زده و به «1» . برخورد مشرکان با مسیح علیه السلام اشاره کرد
چون فکر میکردند که با این مثال بر پیامبر صلی الله علیه و آله جدال و «2» . دنبال آن خندیده و سر و صدا به راه انداخته بودند
ستیز و بحث میکنند و او را شکست میدهند. 2. مقصود مشرکان از مثال این بود که عیسی را پیروانش میپرستند و طبق سخن
پیامبر صلی الله علیه و آله باید او با پیروانش در جهنّم باشد، در حالی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله عیسی را فردي دوزخی
نمیداند. و از طرف دیگر، معبودان مشرکان، که فرشتگان هستند، از عیسی برترند، پس آنان هم در دوزخ نخواهند بود. و یا این
که میخواستند بگویند: اگر عیسی در دوزخ باشد، معبودان ما که از او برتر نیستند؛ پس اشکالی ندارد که ما با امثال عیسی و
3. قرآن کریم اشاره کرده که این مشرکان افرادي پرخاشگر و کشمکشگرند که براي مجادله «3» . فرشتگان در یک مکان باشیم
این مثال را زدند، وگرنه میدانند که عیسی با معبودان دروغین قابل مقایسه نیست و خود عیسی علیه السلام راضی نیست که تفسیر
قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 368 کسی او را بپرستد، پس او دوزخی نخواهد بود. 4. در این آیات به جایگاه واقعی عیسی اشاره
شده است که او بندهي خدا و الگو و نمونهاي براي بنی اسرائیل بود. عیسی یکی از نشانههاي خدا بود که با تولدي اعجازآمیز آمد
. و خدا به او مقام نبوّت عطا کرد و در تمام عمر به پرستش خدا پرداخت و از این رو الگوي تمام خداپرستان بنیاسرائیل بود. 5
برخی مفسران و دانشمندان شیعه و اهل سنت در ذیل آیهي فوق روایت کردهاند که پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام
فرمودند: در تو نشانهاي از عیسی است، گروهی به او عشق ورزیدند تا هلاك شدند (چون او را خدا دانستند) و گروهی با او
دشمنی کردند و آنان (نیز) هلاك شدند. وقتی منافقان این سخن را شنیدند (از روي ریشخند) گفتند: آیا شبیه دیگري جز عیسی
البته مقصود از نزول در این «1» . براي او پیدا نکردند. و در این هنگام آیهي پنجاه و هفتم سورهي زخرف (خوانده و) نازل شد
آموزهها و پیامها: 1. مخالفان اسلام افرادي «2» . حدیث همان تطبیق بر مصداق است، و گرنه اصل آیه در مورد مشرکان است
مجادلهگرند که حتی پیامبران را به ریشخند میگیرند. 2. عیسی بندهي خدا و الگوي مردمش بود (نه معبود مردم). 3. هدف شما از
مثال زدن، جدال و ریشخند نباشد. *** ، ص: 369 قرآن کریم در آیات شصتم تا شصت و دوم
62 . وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا - سورهي زخرف با هشدار به مخالفان اسلام از عیسی به عنوان نشانهي رستاخیز یاد میکند و میفرماید: 60
مِنکُم مِلَائِکَ ۀً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ* وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَۀِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هذَا صِ رَاطٌ مُسْتَقِیمٌ* وَلَا یَصُ دَّنَّکُمُ الشَّیْطَانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ
مُبِینٌ و اگر (برفرض) بخواهیم، حتماً به جاي شما فرشتگانی قرار میدهیم که در زمین جانشین (شما) گردند. و قطعاً، او نشانهاي
صفحه 118 از 132
براي ساعت (: رستاخیز) است؛ پس هرگز در آن تردید نکنید و [از من پیروي کنید که این راهی راست است. و شیطان، شما را (از
راه خدا) باز ندارد؛ [چرا] که او دشمن آشکاري براي شماست. نکتهها و اشارهها: 1. مقصود از جانشینی فرشتگان به جاي مشرکان
آن است که خدا مشرکان را هلاك سازد و فرشتگان را به زمین نازل کند، یا از نسل مشرکان فرشتگانی به وجود آورد یا فرزندان
2. خدا به جاي انسانها فرشته قرار «1» . آنها را فرشتهصفت گرداند تا به عبادت خدا و اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و آله بپردازند
چرا که این مطلب با هدف خلقت که تکامل انسان و آزمایش اوست ناسازگار است. 3. در این آیات اشاره شده که «2» ؛ نمیدهد
عیسی علیه السلام نشانهي برپایی رستاخیز است. و این مطلب یا بدان جهت است که عیسی علیه السلام در آخر الزمان بازمیگردد و
به رهبر مسلمانان (امام مهدي عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف) اقتدا میکند و این یکی از نشانههاي رستاخیز است که در احادیث نیز
، ص: 370 و یا بدان جهت که تولد عیسی بدون پدر، دلیل بر قدرت خدا «3» . بدان اشاره شده است
4. شیطان دشمن انسان است. او این دشمنی را با آدم علیه السلام «1» . در مورد زنده کردن افراد در رستاخیز و نشانهي آن است
. آشکار کرد و در طول زندگی انسانها نیز بر سر راه آنها کمین و با وسوسههاي خود آنها را منحرف میکند. آموزهها و پیامها: 1
خدا میتواند فرشتگان را جانشین شما سازد (اما میخواهد شما را بیازماید). 2. نزول عیسی نشانهي نزدیکی رستاخیز است. 3. در
وقوع رستاخیز تردید نکنید. 4. اگر میخواهید به راه راست گام نهید، به راه خدا بروید. 5. شیطان انسان را از راه راست بازمیدارد
(پس مراقب باشید). 6. مراقب دشمن آشکار خود باشید و فریب شیطان را نخورید. *** قرآن کریم در آیات شصت و سوم تا
.65 - شصت و پنجم سورهي زخرف به معجزات و رهنمودهاي عیسی علیه السلام و اختلاف پیروان او اشاره میکند و میفرماید: 63
وَلَمَّا جَ اءَ عِیسَ ی بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُم بِالْحِکْمَ ۀِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ* إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ
فَاعْبُدُوهُ هذَا صِ رَاطٌ مُسْتَقِیمٌ* فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ، ص: 371 ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ یَوْمٍ
به یقین، من براي شما حکمت آوردم و (آمدهام) تا برخی از » : أَلِیمٍ و هنگامی که عیسی با دلایل روشن (معجزه آسا) آمد، گفت
آنچه در مورد آن اختلاف میکنید را براي شما بیان کنم؛ پس خودتان را از [عذاب خدا نگه دارید و [مرا] اطاعت کنید. در
حقیقت، فقط خدا پروردگار من و پروردگار شماست؛ پس او را بپرستید؛ که این راهی راست است. و [لی احزابی از میان آن
. (مسیحی) ها اختلاف کردند؛ پس واي به حال کسانی که ستم کردند، از عذاب روز دردناك (: رستاخیز)! نکتهها و اشارهها: 1
به معناي دلیلهاي روشن و در این جا مقصود معجزات عیسی علیه السلام همچون شفا دادن بیماران و زنده کردن مردگان « بیّنات »
.« جلوگیري کردن از چیزي، به منظور اصلاح آن است » در اصل به معناي « حکمت » . است که حقانیّت نبوّت او را اثبات میکرد. 2
و به عقاید حق و برنامههاي صحیح زندگی که انسان را از هرگونه انحراف بازمیدارد و او را به تهذیب نفس و اخلاق سوق
میدهد حکمت گفته میشود و آوردن این حکمت یکی از اهداف عیسی علیه السلام بود. 3. چرا عیسی علیه السلام یکی از
اهداف خود را برطرف کردن برخی از اختلافات مردم معرفی کرد و برطرف کردن تمام اختلافات را هدف خود قرار نداد؟ مفسران
قرآن به این پرسش چند گونه پاسخ دادهاند: الف) بخشی از اختلافات عقیدتی و علمی مردم سرنوشتساز است و پیامبران در صدد
رفع آنها برمیآیند، اما برخی از اختلافات جزئی در علوم و سلیقههاست که سرنوشتساز نیست و از حوزهي مأموریت پیامبران
خارج است. ب) حل کردن همهي اختلافات مردم عملًا امکانپذیر نیست، مگر در رستاخیز؛ از این رو عیسی علیه السلام وعدهي
البته مانعی ندارد که هر دو پاسخ صحیح باشد چون منافاتی با یکدیگر ندارد. تفسیر قرآن مهر «1» . حل برخی اختلافات را میدهد
4. عیسی علیه السلام دو بار بر ربوبیّت خدا تأکید میکند و او را پروردگار خود و مردم میخواند، تا روشن جلد هجدهم، ص: 372
سازد که عیسی خدا نیست و پروردگار جهانیان خداست که مردم باید او را بپرستند که این راه راست است. 5. سخنان عیسی علیه
السلام هرگونه بهانهاي را از دست منحرفان گرفت اما باز هم گروههایی از مردم در مورد آن حضرت اختلاف کردند و برخی او را
خدا خواندند، برخی دیگر او را پسر خدا خواندند و برخی دیگر او را بنده و پیامبر خدا خواندند. همان طور که یهودیان نیز در
صفحه 119 از 132
مورد او اختلاف کردند و برخی از آنان به عیسی و مادر پاكدامنش تهمتها زدند و به او ستم کردند که در رستاخیز به عذاب
دردناکی گرفتار خواهند شد. آموزهها و پیامها: 1. دلیلهاي روشن و حکمت ارمغان رهبران الهیاست. 2. رهبران الهی وحدتطلب
هستند و در پی رفع اختلافات مردماند. 3. پیام عیسی، اطاعت از او در راستاي تقواي الهی است. 4. راه مستقیم، همان پرستش
پروردگار جهانیان است (نه پرستش بندگان او). 5. مسیح بندهي خدا بود و به خداپرستی دعوت میکرد. 6. اختلافات حزبی (در
مورد اصل نبوت) نوعی ستمکاري است که عذاب دردناکی در پی دارد. *** قرآن کریم در آیات شصت و ششم و شصت و هفتم
سورهي زخرف به ناگهانی بودن رستاخیز و فرجام دوستیها در آن روز اشاره میکند و میفرماید: 66 و 67 . هَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَۀَ
أَن تَأْتِیَهُم بَغْتَۀً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ* الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُ هُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ آیا انتظاري غیر از این دارند که ساعت (: رستاخیز)
ناگهان به سراغ آنان آید؛ در حالی که آنان (با درك حسّی) متوجه نمیشوند؟! دوستان، در آن روز، برخی از آنان دشمن برخی
همان رستاخیز « ساعت » [دیگر] هستند، جز خودنگهداران. ، ص: 373 نکتهها و اشارهها: 1. مقصود از
است و از آن جهت به آن ساعت میگویند که حوادث آن به سرعت و گویی در ساعتی اتفاقی میافتد. 2. ساعت رستاخیز به طور
ناگهانی فرا میرسد و مردم متوجه آمدنش نمیشوند و همه را غافلگیر میسازد و از این رو کسی براي مقابله با مشکلات آن روز
آماده نمیشود. 3. دوستیها دوگونه است: الف) دوستیهاي غیر الهی و منفعتطلبانه که در رستاخیز از هم میگسلد و اینگونه
دوستان دشمن هم میگردند و از یکدیگر طلبکار میشوند که چرا مرا منحرف کردي. عشقهایی کز پی رنگی بود عشق نبود
عاقبت ننگی بود (مولوي) ب) دوستیهاي پارسایان و افراد باتقوا که دوستی آنان الهی است و بر محور ارزشهاي جاویدان دور
میزند و نتایج آن در رستاخیز آشکارتر میشود و پابرجاست. دوست مشمار آن که در نعمت زند لاف یاري و برادرخواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست در پریشانحالی و درماندگی (سعدي) 4. در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت شده
تفسیر قرآن مهر جلد «1» . که فرمودند: بدانید هر دوستیاي که در دنیا به خاطر خدا نباشد، در رستاخیز به دشمنی تبدیل میشود
هجدهم، ص: 374 آموزهها و پیامها: 1. رستاخیز غافلگیر کننده میآید. 2. دوستیهایی که بر اساس تقوا نباشد، در رستاخیز به
دشمنی تبدیل میشود. 3. دوستیهاي خود را بر اساس تقوا بنا کنید که تا قیامت پابرجا بماند. *** قرآن کریم در آیات شصت و
- هشتم تا هفتاد و سوم سورهي زخرف به امنیت بندگان مؤمن در رستاخیز و نعمتهاي بهشتی آنان اشاره میکند و میفرماید: 68
73 . یَا عِبَادِ لَاخَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ* الَّذِینَ آمَنُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا مُسْلِمِینَ* ادْخُلُوا الْجَنَّۀَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ تُحْبَرُونَ* یُطَافُ
عَلَیْهِم بِصِ حَافٍ مِن ذَهَبٍ وَأَکْوَابٍ وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ* وَتِلْکَ الْجَنَّۀُ الَّتِی أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنتُمْ
تَعْمَلُونَ* لَکُمْ فِیهَا فَاکِهَۀٌ کَثِیرَةٌ مِنْهَا تَأْکُلُونَ اي بندگان [من ! امروز نه هیچ ترسی بر شماست، و نه شما اندوهگین میشوید. (همان)
کسانی که به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم بودند. (به آنان گفته میشود:) داخل بهشت شوید، در حالی که شما و همسرانتان
سرخوشید! ظرفهایی از طلا و سبوهایی بر گردشان چرخانده میشود؛ هر چه را خودشان بدان میل کنند و چشمها لذت ببرند، در
آن (بهشت موجود) است؛ در حالی که شما در آنجا ماندگارید. و این بهشت (همان) چیزي است که آن را به سبب آنچه انجام
میدادید، ارث بردید. در آنجا براي شما میوههاي فراوان است که فقط از آنها میخورید. نکتهها و اشارهها: تفسیر قرآن مهر جلد
1. در این آیات به چند صفت افراد بهشتی اشاره شده است: الف) آنان افرادي با ایمان هستند؛ ب) آنان تسلیم هجدهم، ص: 375
(فرمان خدا) هستند؛ ج) هیچ ترس و اندوهی بر آنان نخواهد بود؛ د) نعمتهاي بهشتی براي آنان آماده شده است. 2. مقصود از
که همراه بهشتیان وارد میشوند، همان همسران یا دوستان همردیف آنها هستند. البته معناي اول با ظاهر آیه سازگارتر « ازواجی »
است و در هر صورت نشان دهندهي احترام به مؤمنان است که اجازه داده میشود همسران مؤمن آنان به همراه ایشان وارد بهشت
شوند. 3. مؤمنان با چهرهاي شادمان وارد بهشت میشوند و خدمتکاران با ظرفهاي غذا و جامهاي (شراب) گرداگرد آنان
میچرخند. 4. در بهشت هر چه دل بخواهد یا چشم انسان از دیدن آنها لذت میبرد آماده است. البته مؤمنان غیر از لذتهاي
صفحه 120 از 132
مشروع نمیخواهند و اساساً روح سالم انسان بهشتی با لذتهاي حرام ناسازگار است. 5. بهشت پاداش اعمال انسانهاست و نیز
بهشت ارثی است که به انسان میرسد؛ یعنی هر چند اعمال انسان در به دست آوردن بهشت مؤثر است، اما در حقیقت اعمال انسان
در برابر نعمتهاي فراوان بهشت ناچیز است و آن نعمتها همچون ارثی است که بدون زحمت به انسان میرسد و خدا به انسان
، ص: 376 آموزهها و پیامها: 1. بندگی خدا، انسان را از ترس و اندوه رستاخیز نجات «1» . میبخشد
. میدهد. 2. اگر بهداشت روانی میخواهید، بندهي خدا باشید. 3. اگر بهشت میخواهید، ایمان بیاورید و تسلیم خدا باشید. 4
مؤمنان هر چه بخواهند از انواع لذتها و خوراکیها در بهشت برایشان آماده است. 5. همسران بهشتیان به برکت آنان وارد بهشت
میشوند. 6. بهشت را به بها میدهند، نه به بهانه. *** قرآن کریم در آیات هفتاد و چهارم تا هفتاد و ششم سورهي زخرف به
76 . إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ* لَا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ - عذاب مجرمان در اثر ستمکاریشان اشاره میکند و میفرماید: 74
فِیهِ مُبْلِسُونَ* وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلکِن کَانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ در واقع خلافکاران در عذاب جهنّم ماندگارند. (عذاب) از آنان کاسته نمیشود،
در اصل از « مُجرم » . و آنان در آنجا مأیوساند! و (ما) به آنان ستم نکردیم، ولیکن آنان (خود) ستمکار بودند. نکتهها و اشارهها: 1
به معناي قطع کردن است و مجرم کسی است که با انجام کارهاي ناپسند از خدا و ارزشهاي انسان بریده است و در این جا « جرم »
مقصود مجرمانی هستند که راه کفر و سرکشی در پیش گرفتهاند. 2. عذاب مجرمان در طول زمان کم نخواهد شد و آنان در
3. ریشهي عذاب مجرمان همان ستمکاري ، ص: 377 «1» . اندوهی همراه با ناراحتی و یأس هستند
آنان به خود و دیگران از طریق شرك و ظلم است. آموزهها و پیامها: 1. خلافکاري و ستمکاري عامل عذاب جاویدان و اندوه
یأسآور است. 2. خدا به کسی ستم نمیکند و مجرمان نتیجهي اعمال خود را میبینند. 3. اگر میخواهید از عذاب و اندوه نجات
یابید، دست از خلافکاري و ستمکاري بردارید. *** قرآن کریم در آیات هفتاد و هفتم تا هشتادم سورهي زخرف به گفتمان
80 . وَنَادَوْا یَامَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم - مجرمان با مأموران دوزخ و پاسخهاي سرزنشآمیز اشاره میکند و میفرماید: 77
مَّاکِثُونَ* لَقَدْ جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ وَلکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ* أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ* أَمْ یَحْسَ بُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم بَلَی
در » : در پاسخ) گوید ) «! اي مالک (و مأمور دوزخ)، باید پروردگارت (عمر) ما را پایان دهد » : وَرُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُون و ندا در دهند
به یقین، حق را براي شما آوردیم؛ ولیکن بیشتر شما از حق ناخشنودید. بلکه (آنان) «. حقیقت، شما (در دوزخ) ماندگارید
محکمکاري کردند؛ پس ما (نیز در مجازاتشان کاري) محکم میکنیم. بلکه میپندارند که ما راز آنان و رازگوییشان را
نمیشنویم؟! آري؛ در حالی که فرستادگان ما نزد آنان (اعمالشان را) مینویسند. نکتهها و اشارهها: 1. انسانها معمولًا از مرگ
میگریزند اما افرادي که تحت فشار شدید و عذاب قرار میگیرند تقاضاي مرگ میکنند و از این روست که مجرمان در دوزخ
تقاضاي مرگ و تمام شدن عذاب را دارند ولی پاسخ منفی میشنوند، چرا که این عذابها نتیجهي ستمکاري خود آنان است.
2. مجرمان میدانند که در رستاخیز مرگی در کار نیست، اما آنان از شدّت یأس و ، ص: 378
بیچارگی دست به هر کاري میزنند تا شاید نجات یابند. آنان که در حجاب و مانع هستند و نمیتوانند مستقیم با خدا سخن
از مأموران دوزخ و فرشتگان تقاضا میکنند که از پروردگار بخواهند که آنها را بمیراند. 3. در مورد آیهي هفتاد و «1» ، بگویند
هشتم سورهي زخرف مفسران دو دیدگاه دارند: برخی آن را ادامهي سخنان فرشتگان مأمور دوزخ، و برخی سخن خدا میدانند که
به مجرمان میگوید: آیا ما مطالب حق، مثل توحید، معاد و قرآن را به وسیلهي پیامبران براي شما نیاوردیم که شما نسبت به آنها
اکراه داشتید و با آنها مخالفت میورزیدید و قبول نمیکردید؟ 4. مجرمان در دنیا تصمیمهاي محکم و توطئهآمیز میگرفتند، گاهی
میخواستند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را به قتل برسانند یا از هر طریق ضربهاي به مسلمانان وارد کنند، ولی خدا توطئههاي
آنان را خنثی کرد و تصمیم تغییرناپذیري در مورد عذاب آنان گرفت. 5. مجرمان خدا را ناظر و آگاه بر اسرار و سخنان در گوشی
خود نمیدانستند و همین موجب شد که دست به خلافکاري بزنند، در حالی که فرشتگان الهی حاضر بودند و اعمال آنان را ثبت
صفحه 121 از 132
میکردند و در رستاخیز به این امور رسیدگی میشود. آموزهها و پیامها: 1. از فرجام عذابآلود و درماندگی مجرمان، پند بگیرید.
2. عذاب دوزخ آنقدر سخت است که مجرمان در آن جا تقاضاي مرگ میکنند. 3. حق را در دنیا بپذیرید که در آخرت دیر
است. 4. کراهت از حق، زمینهساز عذاب الهی است. 5. سخنان و اسرار انسانها ثبت میشود (پس مراقب گفتار و کردار خود
باشید). *** ، ص: 379 قرآن کریم در آیات هشتاد و یکم تا هشتاد و سوم سورهي زخرف به
83 . قُلْ إِن کَانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ* سُبْحَانَ - فرزندانگاري براي خدا پاسخ میدهد و با هشدار به مشرکان میفرماید: 81
اگر براي (خداي) » : رَبِّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِ فُونَ* فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَیَلْعَبُوا حَتَّی یُلَاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِي یُوعَدُونَ بگو
پروردگار آسمانها و زمین، پروردگار تخت (جهانداري و تدبیر «. گستردهمهر فرزندي بود، پس من، (از) نخستین پرستندگان بودم
هستی)، منزّه است، از آنچه (او را) وصف میکنند. پس آنان را رها کن تا (در باطل) فرو روند و بازي کنند، تا اینکه روز
(رستاخیز) شان را که وعده داده میشوند، ملاقات کنند. نکتهها و اشارهها: 1. مشرکان عرب، فرشتگان را دختران خدا و یهودیان،
عُزیر را و مسیحیان، عیسی را فرزند او میخواندند؛ از این رو خدا به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دستور میدهد که از طریق
خاصی به نفی این عقیده بپردازد. 2. در این آیات با روش خاصِّ برخورد با افراد لجوج، با مشرکان برخورد شده است و پیامبر صلی
الله علیه و آله براي مماشات با آنان میفرماید: اگر خدا فرزندي داشت اول من از او اطاعت میکردم، چون من از شما آگاهترم،
ممکن است به معناي پرستشکنندگان یا اطاعت کنندگان باشد. برخی از مفسران آن را « عابدین » . ولی چنین چیزي وجود ندارد. 3
در این جا به معناي دوم دانستهاند؛ چون اگر بر فرض خدا فرزندي داشت، دلیلی براي پرستش او نبود، اما باید مورد احترام و
4. خدا از تهمت فرزند داشتن مبرّا و پاك است؛ چرا که فرزند ، ص: 380 «1» . اطاعت قرار میگرفت
داشتن نشانهي نیازمندي و جسم بودن است، ولی خدایی که پروردگار همهي جهانیان است به کمک و ادامهي نسل نیاز ندارد تا
به معناي تخت بلند و کنایه از پایتخت قدرت است و در این جا مقصود پایگاه قدرت خدا؛ یعنی « عرش » . فرزندي بخواهد. 5
6. این آیات به مشرکان هشدار میدهد که شما مشغول «1» . مجموعهي جهان هستی است که همچون پایتخت حکومت الهی است
بازي هستید، ولی به زودي با روز موعود رستاخیز ملاقات میکنید و گرفتار عذاب میشوید، پس تا دیر نشده بیدار شوید و از بازي
و باطلگرایی دست بردارید. آموزهها و پیامها: 1. فرزندانگاري براي خدا گمانهاي بی دلیل است. 2. با مخالفان لجوج، بر اساس
عقاید خودشان به بحث بپردازید. 3. خدا پاك و منزّه است (پس براي او فرزندي قرار ندهید). 4. مشرکان را با بازيهاي آنان
واگذارید، تا رستاخیز فرا رسد (و گرفتار عذاب شوند). *** قرآن کریم در آیات هشتاد و چهارم و هشتاد و پنجم سورهي زخرف
با بیان صفات خدا به معرفی او میپردازد و میفرماید: 84 و 85 . وَهُوَ الَّذِي فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ*
وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْکُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَعِندَهُ عِلْمُ السَّاعَۀِ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ و او کسی است که در آسمان معبود است و
در زمین معبود است؛ و او فرزانهي داناست. و خجسته (و پایدار) است کسی که فرمانروایی آسمانها و زمین و تفسیر قرآن مهر
جلد هجدهم، ص: 381 آنچه بین آن دو است، تنها از آنِ اوست؛ و علم به ساعت (قیامت) فقط نزد اوست؛ و تنها به سوي او
بازگردانده میشوید. نکتهها و اشارهها: 1. برخی مشرکان براي زمین خدایی و براي آسمان خداي دیگري و براي دریا و صحرا هر
کدام خدایی قایل بودند. آیهي فوق با بیان این که خداي آسمان و زمین یکی است، خط بطلان بر پندارهاي مشرکان کشید و
2. در این آیات به چند صفت خدا اشاره شده است: الف) توحید، یعنی خداي تمام جهان یکی «1» . دوگانه پرستی را نفی کرد
است. ب) حکیم، یعنی کارهاي خدا حکمتآمیز است. ج) علیم، یعنی خدا از همه چیز آگاه است و کارهایش بر اساس علم است.
د) خدا فرمانروا و مالک آسمانها و زمین و موجودات بین آن دو است، بر همگان حاکم است و مالک همه چیز است. ه) دانش
رستاخیز مخصوص خداست و کس دیگري از ساعت وقوع قیامت اطلاعی ندارد. و) مرجع کلّ موجودات خداست و همگان در
به معناي خجسته و پربرکت است، یعنی « تبارك » . رستاخیز به سوي او بازگردانده میشوند و جهان به سوي او در حرکت است. 3
صفحه 122 از 132
چیزي که داراي خیر فراوان یا ثبات و یا هر دو است و خدا هر دو ویژگی را دارد؛ یعنی هم موجودي جاودانی و هم سرچشمهي
خیرات است. 4. علم به ساعت وقوع رستاخیز مخصوص خداست و از دیگران پنهان است و این فواید تربیتی دارد، چرا که موجب
میشود افراد همیشه منتظر رستاخیز باشند و با انجام کارهاي نیک و ترك کارهاي بد، خود را براي آن روز آماده سازند. تفسیر
قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 382 آموزهها و پیامها: 1. با شناخت صفات خدا، خداشناسی خود را تکمیل کنید. 2. معبود جهانیان
در آسمان و زمین یکی است. 3. دانش رستاخیز مخصوص خداست. 4. شما به سوي فرمانرواي جهان بازگردانده میشوید که از
همه چیز اطلاع دارد (پس مراقب اعمال خود باشید). *** قرآن کریم در آیات هشتاد و ششم و هشتاد و هفتم سورهي زخرف به
اعتراف مشرکان به آفرینشگري خدا و بطلان شفاعتگري معبودانشان اشاره میکند و میفرماید: 86 و 87 . وَلَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ
مِن دُونِهِ الشَّفَاعَۀَ إِلَّا مَن شَ هِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ* وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُ ونَ و کسانی که غیر از او را
میخوانند (و میپرستند) مالک شفاعت نیستند؛ مگر کسانی که به حق گواهی دهند، در حالی که آنان میدانند. و اگر از آن
پس چگونه (از حق) بازگردانده میشوند؟! شأن نزول: « خدا » : قطعاً میگویند «؟ چه کسی آنان را آفرید » : (مشرك) ها بپرسی
حکایت کردهاند که چند نفر از قریش گفتند: اگر محمد میگوید حق است، ما نیازي به شفاعت او نداریم؛ ما فرشتگان را دوست
نکتهها و اشارهها: 1. در این آیات از «1» . داریم و آنها به شفاعت سزاواترند؛ از این رو آیهي فوق نازل شد و به آنان پاسخ داد
طرفی شفاعت نفی شده است و از طرف دیگر با دو شرط ، ص: 383 اثبات شده است؛ یعنی شفاعت
معبودان دروغین مشرکان نفی شده، اما شفاعت کسانی که گواهی به حق میدهند و آگاه هستند، اثبات شده است. 2. شفاعت به
«1» . معناي پارتیبازي نیست، بلکه شفاعت به معناي پیمودن درجات کمال و جبران نقصها با عنایت خدا و به واسطهي شفیع است
3. مقصود از گواهی به حق، این است که شفیع توحید را در تمام مراحل پذیرفته و در برابر حق تسلیم است و منظور از آگاهی
.4 «2» . شفیع آن است که او از حقیقت توحید آگاه است و میداند خدا در مورد چه کسانی به او اجازهي شفاعت داده است
مشرکان عرب، بر اساس عقل و فطرت، خدا را خالق جهان میدانستند و بتها را به عنوان واسطهي شفاعت و یا سمبل وجود مقدس
اولیاي الهی مورد پرستش قرار میدادند، در حالی که اگر خالق جهان خداست، پس او شایستهي پرستش و عبادت است و نباید
مشرکان از او رويگردان و منحرف میشدند. آموزهها و پیامها: 1. از معبودان دروغین کاري براي شما ساخته نیست. 2. آگاهی و
گواهی به حق از شرایط شفاعتگران است. 3. حتی مشرکان اعتراف به آفریدگاري اللَّه دارند. 4. خالق خویش را بشناسید و منحرف
نشوید. 5. رويگردانی و انحراف مشرکان آگاهانه است. *** ، ص: 384 قرآن کریم در آیات هشتاد
و هشتم و هشتاد و نهم سورهي زخرف به شِکوهي پیامبر صلی الله علیه و آله از افراد بیایمان و فرمان گذشت و شکیبایی به او اشاره
میکند و میفرماید: 88 و 89 . وَقِیلِهِ یَا رَبِّ إِنَّ هؤُلَاءِ قَوْمٌ لَا یُؤْمِنُونَ* فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ و گفتارش (این بود) که
و [لی در آینده ،«! سلام » : پس، از آنان درگذر و بگو «. اي پروردگار [من ! به راستی اینان گروهی هستند که ایمان نمیآورند »
خواهند دانست! نکتهها و اشارهها: 1. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با آن همه صبر و تحمّل و تلاش، از دست مشرکان لجوج و
بیمنطق به ستوه آمد و به خدا شکایت کرد که این قوم من آگاهانه راه انحراف را در پیش گرفته و ایمان نمیآورند و سخنان و
دلایل منطقی در دل آنان تأثیر ندارد. 2. در این آیات خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور میدهد که اولًا، از مشرکان جاهل
درگذر و از آنان رو برتاب؛ و ثانیاً، هنگامی که این جاهلان با تو برخورد کردند یا بی ادبی نمودند، فقط به آنان سلام کن. سلامی
گاهی پیام دوستی و سلامتی است و گاهی سلام « سلام » . که نشان جدایی و بیگانگی و بیاعتنایی همراه با بزرگواري است. 3
جدایی و نشانهي بیاعتنایی همراه با بزرگواري. و در این جا سلام از نوع دوم است که در برابر افراد جاهل و بیادب گفته میشود.
. ، ص: 385 آموزهها و پیامها: 1. کاري نکنید که رهبر اسلام شکایت شما را به خدا بکند. 2 «1»
رهبران الهی، براي هدایت و ایمان مردم دلسوزند. 3. با مخالفان با گذشت و بزرگواري رفتار کنید. 4. رهبران الهی، در برابر
صفحه 123 از 132
لجاجتها و مخالفتها با تحمّل و باگذشت باشند. 5. مخالفان اسلام بدانند که وضع به همین منوال نمیماند و در آینده (از
، ص: 387 «1» . مجازاتهاي الهی) آگاه میشوند
منابع